باسمه تعالی

 

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

 

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.!

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

 

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:46 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

امام هشتم‏ علیه السلام، چونان نياكان وارسته‏اش، از مقام علمى والايى برخوردار بود، تا آن جا كه وی را «عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم» لقب داده ‏اند.

اباصلت از محمدبن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام نقل كرده است:
«امام موسى بن جعفر علیه السلام، به فرزندانش مى فرمود، برادرتان، على بن موسى، داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. نيازها و پرسش هاى دينى خود را از وى فرا گيريد و آنچه را به شما تعليم داد، به خاطر بسپاريد، چه اين كه بارها پدرم امام صادق‏ علیه السلام به من فرمود: داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نسل توست و اى كاش من او را درك كرده و مى‏ديدم.»

«هذا اخوكم على بن موسى‏ عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم فاسالوه عن اديانكم و احفظوا مايقول لكم، فانى‏ سمعت ابى‏ جعفر بن محمد غير مرة يقول لى‏ ان عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم لفى‏ صلبك و ليتنى‏ ادركته.»

با توجّه به اين كه در ميان ائمه، امام باقر علیه السلام و امام صادق‏ علیه السلام مجال بيشترى براى تشكيل محافل علمى و نشر علوم اهل بيت پيدا كردند، و با اين حال امام رض علیه السلام كه در اين زمينه مجال كمترى يافت عنوان «عالم آل محمد» را دريافت كرده است، مى‏توان اين گمان را درست دانست كه مناظرات و مباحثات علمى و اعتقادى آن حضرت از چنان اهميت و امتيازى برخوردار بوده است كه به عنوان عالم خاندان رسالت شناخته شود.

مواسات و دلسوزى نسبت به ديگران
يك انسان با ايمان كه در مقام رهبرى جاى دارد بايد در باره ديگران خواهان امورى باشد كه در خود نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگى مى نمايد، و هر گونه شر وبدى را كه براى خويشتن نمى پسندد براى ديگران نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه برابرانديشى و مواسات با ديگران، بيانگر روح و ايمان و حاكى از حس تعاون و هماهنگى همبستگى با آنها مى باشد.

در طى احاديث صحيح اين سخن نظر جلب نظر مى كند كه « هيچيك از شما نمى تواند براى دريافت عنوان « مؤمن » آمادگى كسب كند، مگر آن گاه كه نسبت به برادر ايمانى خود خواهان امورى باشد كه آنها را براى خويش نيز خواهان است ».

رعايت اين نكته اخلاقى در مورد زيردستان از اهميت ويژه اى برخوردار است، و طى احاديث متعدّدى به همه انسانها گوشزد شده كه بايد از رنج ديگران غافل نمانند و همبستگى خود را با آنها فراموش نكنند، چرا كه اين زيردستان چشم اميد به مهتران و زبردستان دوخته اند تا خواسته ها و كمبودهاى مادى و معنوى آنان به وسيله آنها تأمين و جبران گردد، و از اين رهگذر حال پريش و نابسامان آنان سامانى گيرد و تا دردها را اندكى تسكين دهند. يك انسان بيدار و هشيار زيردستان و محرومان را فراموش نمى كند و بيچارگان را از ياد نمى برد.

يكى از صفات برجسته امام رضا عليه السلام مواسات و همدردى با محرومان بوده است؛ و در طى زيارت آن حضرت اين خصيصه بزرگ اخلاقى او مطرح شده و به وى چنين خطاب مى شود:

السلام على غوث اللهفان و من صارت به ارض خراسان، خراسان سلام و درود بر چاره ساز و فريادرس بيچارگان، و سلام به آن كسى كه سرزمين خراسان به بركت وجود او به سان خورشيدِ تابان جلوه گر گشته است.

امام رضا عليه السلام هرگز از شكم گرسنه و رنجها و آلام بينوايان غافل نبوده، و هر وقت سفره غذا را برئى آن حضرت مى گستردند همه خادمان را كنار سفره خود مى نشاند، حتى از دربان و نگهبان نيز غافل نمى ماند.

و آن گاه كه تنها مى شد [ وفراغتى براى او فراهم مى آمد ] همه اطرافيان خود را اعم از كوچك و بزرگ و خردسالان و بزرگسالان را پيرامون خود جمع مى كرد و با آنها به گفتگو مى نشست و با آنان مأنوس مى شد و آنها را نيز باخود مأنوس مى ساخت [ و خود را تا حدَّ موقعيّت و منزلت آنان تنزل مى داد و آنها را درحد مقام و موقعيت خود ارج مى نهاده و فرازمند مى ساخت تا احساس خفت و سبك وزنى نكنند، و شخصيت خويش را فرومايه و ناچيز نينگارند.

 و سرانجام با چنين تدبيرى ظريف، برابرى خود با آنها و برابرى آنها را با خودـبا وجود اين كه از نظر ظاهرى در يك پايگاهى عالى قرار داشتـبدانها اعلام مى نمود. امام با كمال صراحت به همه انسانها گوشزد مى كند كه تمام افراد انسانى و مردم با ايمان با هم برابر و بَرادر هستند، و مقامِ برترِ ظاهرى نمى تواند آن چنان امتيازآفرين باشد كه طبقات محروم را از طبقات ديگر بيگانه سازد ].

امام رضا عليه السلام هيچ خادمى را كه سرگرم غذا خوردن بود به كار نمى گرفت، مگر آن گاه كه از تناول غذا فارغ مى شد، و به آنها مى فرمود:

در حالى كه سرگرم تناول غذا هستيد، وقتى من از جاى خود بر مى خيزم از جاى خود بلند نشويد؛ بلكه سرجاى خويش بنشينيد تا از خوردن غذا فارغ شويد.

كلينى در « الكافى » در طى روايتى كه به مردى از اهل بلخ مى رسد چنين ياد كرده است كه مى گفت:
من در سفر خراسان همراه امام رضا عليه السلام بودم، يكى از روزها دستور داد سفره غذا را گستردند و همه خادمان را كه از اهل سودان بوده اند كنار سفره دعوت كرد تا در معيت آنها غذا تناول نمايد [ نشستن اين بينوايان در كنار سفره آن حضرت براى يكى از ياران اوـكه امام و احساسِ انسانى و الهى او را درست باز نيافته بودـگران و ناخوش آيند آمد؛ لذا ] عرض كرد: اگر سفره اى جداى از سفره خويش براى اين بينوايان سيه چرده و رنگين پوست تمهيد مى كرديد بهتر به نظر مى رسيد؟

حضرت پاسخ فرمود: پروردگار تبارك و تعالى يكى است، پدر و مادر همه ما يكى است، و جزا و پاداش [ و ارزش و احترام ] افراد در گرو اعمال و كردارهاى آنها است [ نه رنگ پوست و يا ساير امتيازاتِ پوشالى صورى ].

امام رضا عليه السلام همواره بر سر مخالفت با هواى نفس بوده و گوش جان و دلش شنواى اين آواى آسمانى بود كه:

فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَة، وَ ما اَدْريكَ مَا العَقَبَه، فَكَُ رَقَبَة، اَوْاطعام فى يَوم ذى مَسْغَبَة، يَتيماً ذامَقْرَبَة، اَوْمسكيناً ذامَتْرَبَة ( بَلَد : 11 ـ 15 )، آنگاه اصحاب ميمنه و ياران بهشت در برابر عقبه و گردنه مخالفتِ با نفس قرار مى گيرند بايد بدانند كه گذر از آن، در گرو آزاد ساختن بنده و برده و يا اطعام ـ در روزگار قحطى و كمبود غذا ـ به خويشاوندان گرسنه و يا خاك نشينان بينوا است.

لذا آن حضرت هر وقت طعام تناول مى فرمود ظرف بزرگى در دسترس خود قرار مى داد و از هر نوع خوراكى كه در سفره بود از بهترين قسمتِ آن برمى داشت و در ميان آن ظرف مى نهاد، و دستور مى داد كه آن را ميان تهيدستانِ گرسنه و بينوا تقسيم كنند. و بدين سان با مستضعفان به همدردى مى نشست و بر درون خسته و پريش آنان مرهم مى نهاد و بر سر مواسات و مساوات با آنها بود.

امام رضا عليه السلام به مستضعفان ارج مى نهاد و خلأ معنوى و روحى و كمبودهاى مادى آنها را با گرامى داشتِ منزلتِ آنان و امدادهاى مادى جبران مى فرمود.

حال بايد ديد كه در برابر مستكبرانِ زمان چه موضعى را انتخاب مى كرد و با چه كيفيّتى با آنها رفتار مى نمود؟

مى نويسند: وقتى فضل بن سهل، يعنى « ذوالرياستين » حضور امام رضا عليه السلام رسيد، يك ساعت بر سر پاى ايستاد [ و حضرت به او چندان التفات نفرمود ] تا آنكه سر بلند كرد و...

..به او گفت: چه حاجت داري؟

عرض كرد: سرور من! اين نامه اى است كه اميرالمؤمنين! مأمون براى من نگاشته است.
... شما چون وليعهد مسلمين هستيد سزاوارتريد كه همسان با عطاياى مأمون مرا مشمول بخشش خود سازيد.

فرمود: نامه را بخوان ...

و آن نامه بر روى پوستى بزرگ نگارش شده بود، فضل مدّت زيادى بر سر پاى ايستاده تا خواندن نامه را به پايان رساند...

آن گاه به فضل گفت: اگر از مخالفت اوامر الهى براى هميشه بپرهيزى هر چه از ما مى خواهى از آنِ تو است.

امام رضا عليه السلام با اين بيان كوتاه نقشه فضل را در محكم كارى هدفش خنثى ساخته و حتى به او اجازه نشستن نداد، تا آن كه فضل بن سهل با حالتى سرافكنده و خفت آميز محضر آن جناب را ترك گفت.
ارج نهادن به مستضعفان و مواسات با آنها يكى از نمودارترين خصلت هاى روحى امام رضا عليه السلام بود كه به اين خصيصه سترك و شكوهمند اخلاقى تا واپسين لحظات عمر خويش سخت پاى بند بود و مى دانست و نيز مى خواست به سردمداران و دولتمردان و اصولاً به همه انسانها اعلام كند كه در طريق رسيدن به سعادت و نيكبختى دنيا و آخرت بايد درد و رنج توان ربودگان و بينوايان را فراموش نكرد؛ وگرنه بايد جامعه انسانى در انتظار سقوط و نابودى آغوش بگشايد و آماده هر گونه بلا و آسيبهاى سخت دنيا و آخرت باشد.

از ياسر، خادم امام رضا عليه السلام روايت شده است:
آن گاه كه مسافت ميان ما تا طوس هفت منزل راه بود، ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام بيمار شد، و سرانجام به طوس در آمديم وبيمارى آن حضرت رو به شدت نهاد، و چند روزى در طوس مانديم. مأمون روزى دو نوبت به بهانه عيادت نزد آن حضرت مى آمد. در واپسين روز حيات آن حضرت كه امام رضا عليه السلام در آن روز از دنيا رفت، دچار ضعف شديدى بود، پس از آن كه نماز ظهر را اقامه نمود

... به من فرمود: آيا مردم ناهار خوردند؟

عرض كردم: سرورمن! با چنين حالى كه شما در آن به سر مى بريد چه كسى حاضر است غذا صرف كند؟
امام رضا عليه السلام از جاى برخاست و فرمود: سفره و غذا را آماده سازيد...

... همه خادمان و اطرافيان را بلااستثنا كنار سفره نشاند ونسبت به تمام آنها اظهار تفقّد مى فرمود، و فرد فرد آنان را مشمول توجّه قرار مى داد. وقتى مردها از تناول غذا فارغ شدند دستور داد براى زنان غذا بفرستند. غذا براى زنها فرستادند و آن گاه كه آنها نيز غذا صرف كردند ضعفِ مزاجِ امام عليه السلام آن چنان شديد گشت كه بيهوش شد و فرياد و شيون بلند شد

ادب و نزاكت و ظرافت
در شرح حال وسيرت آن حضرت نوشته اند كه...
هرگز با سخن خويش بر كسى جفا نكرد و بر وى ستم نراند.
تا سخن كسى به پايان نمى رسيد سخن نمى گفت و گفتار او را قطع نمى كرد.
حاجت هيچ كسى را در صورت قدرت و توانايى رد نمى نمود.
پاى خود را هرگز در مقابل كسى دراز نكرد.
هرگز كنار هيچ جليس و همنشينى بر چيزى تكيه نمى كرد.
هيچ يك از خادمان را به دشنام و ناسزا نگرفت.
صدا به قهقهه بلند نمى كرد؛ بلكه تبسّم مى فرمود.
آن حضرت در تابستانها روى حصير جلوس مى نمود، و زمستانها روى پلاس مى نشست.
جامه هاى خشن مى پوشيد، اما هنگامى كه در ميان مردم ظاهر مى شد داراى سر و وضع آراسته بود.
خير و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب ونزاكت و ظريف و لطيف انجام مى گرفت كه هرگز طرف احسان، شرمسار نمى گرديد؛ لذا نوشته اند كه...
بسيار احسان مى كرد و بخششها را پنهانى انجام مى داد، و اكثر اين خيرات را در شبهاى تار [ و بى سر وصدا ] برگزار مى كرد.

به عنوان نمونه:
مرحوم كلينى ( رضوان الله عليه ) در كتاب خود روايتى از « اليسع بن حمزه » آورده است كه مى گفت:
من در محضر امام رضا عليه السلام بودم كه گروه زيادى از مردم پيرامونِ آن حضرت گرد آمده بودند واز او راجع به حلال و حرام سؤال مى كردند. در اين اثنا مردى بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت: السلام عليك يا ابن رسول الله! من يكى از دوستداران شما و آباء و اجدادتان هستم و از حج باز مى گردم و تمام موجودى ِ خود را از دست دادم و چيزى براى من باقى نمانده كه با آن بتوانم حتى يك منزل از منازل سفر را طى كنم.

چاره اى در باره من بينديشيد تا مرا به شهر و ديارم باز گردانيد، كه من در شهر وديارم فردى توانمند و مالدار مى باشم. به من كمك كنيد كه وقتى به وطنم رسيدم از جانب شما به همين مقدار به فقراء هزينه رسانم و به آنها بخشش كنم؛ چون تهيدست و مستحق اِمداد مالى نيستم. حضرت به او فرمود: بنشين كه خداى تو را رحمت كناد.

سپس آن حضرت رو كرد به مردم و با آنها به ادامه گفتگو نشست تا آن كه مردم از پيرامون او پراكندند، و فقط آن مرد خراسانى و سليمان جعفرى و خيثمه و من در آن جا مانديم. حضرت فرمود به من رخصت دهيد به اندرون منزل بروم. لحظه اى گذشت و حضرت بيرون آمد و در را بست و از پشتِ در دست را بيرون آورد ...

..و فرمود: مرد خراسانى كجاست؟
عرض كرد: اينجا.
فرمود: اين دويست دينار را بگير و مخارج خود را با آن تأمين كن و لازم نيست در ديار خود به مقدار آن از جانب من به فقراء كمك كني، و از سراى ي من خارج شو كه من تو را نبينم و تو نيز مرا نبينى [ كه مبادا هر دو شرمسار گرديم ].

سليمان به آن حضرت عرض كرد: قربان! عطاى فراونى به اين مرد مرحمت فرمودى و او را مورد مهر خويش قرار دادى ، چرا از پشت در و از خفا اين كار را برگزار فرمودى ؟

فرمود: بيم آن داشتم كه ذل و خوارى سؤال و خواهندگى را از رهگذر بر آوردن نيازش در چهره او مشاهده كنم. آيا نشنيده اي كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: المستتر بالحسنة تعدل سبعين حجة، والمذيع بالسيّئة مخذول، والمستتر بها مغفور له، كسى كه پنهانى و بى سرو صدا احسان مى كند اين كار او معادل با هفتاد حج مى باشد، و كسى كه بدى و گناه را افشا و آشكار مى سازد خوار و فرومايه خواهد گشت، و آن كه گناه و بدى را مخفى مى دارد اميد آمرزش براى او وجود دارد...

سپس فرمود: آيا اين بيت به گوش تو نرسيده است كه:

متى آته يوماً اطالب حاجة رجعت الى اهلى و وجهى بمائه
آن كسى را مى ستايم كه اگر روزى براى حاجتى نزد او روم، به سوى اهل و عيالم در حالى باز مى گردم كه آبروى من مصون مانده و دچار ذلت سؤال و خواهندگى نباشم.

نيز كلينى آورده است كه...
ميهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شده و پاره اى از شب را با او به گفتگو نشست كه چراغ دگرگونه شد و مى خواست خاموش شود. ميهمان براى ترميم و اصلاح آن دست خود را پيش آورد تا آن را به حالت نخست باز گرداند كه امام رضا عليه السلام مانع شد و شخصاً آن را ترميم و اصلاح كرد، آن گاه فرمود:

ما خاندان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ميهمانان خود را بكار نمى گيرم [ بلكه مقدم آنها را گرامى داشته و از هيچ گونه ادب ونزاكتى نسبت به آنها دريغ نمى ورزيم ].

بدين اميد كه خداى متعال ما را از توفيق در التزام به سيرت اخلاقى اين امام بزرگوار برخوردار سازد و ارشادات سعادت آفرين و الگو پرداز آن جناب را درهمه جوانب زندگانى به كار بنديم اين نوشته را به پايان مى برم، و شفاعت او را در روزى از خدا مى طلبم كه هيچ عاملى جز قلب سليم و دل پالوده از آلودگى ها سود نمى بخشد.


برخورد امام در جلسات بحث و مناظرات
دستگاه خلافت عباسى، با اهدافى خاص، از انديشمندان مذاهب و فرقه‏هاى گوناگون، دعوت مى‏كرد و آنان را رو در روى امام‏ علیه السلام قرار مى‏داد. با مطالعه در شخصيت، روحيات و افكار مامون،آشكار مى‏شود كه او از تشكيل چنين جلسات و همايش هايى، اهدافى سياسى را دنبال مى‏كرد، هر چند شخصاً به مباحثات علمى علاقه‏مند بود، ولى مامون به عنوان خليفه، شخصى نبود كه بخواهد با اين‏گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانيت خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به نمايش بگذارد و شخصيتى را كه مورد توجّه انقلابيون آل على‏ علیه السلام بود، در جامعه مطرح كند و علم و شكوه و شايستگى و برترى آنان را به ديگران بنماياند، بلكه در پس اين تلاش ها، اهدافى سياسى داشت و چه بسا بى ميل نبود كه در اين نشست ها، براى يك بار هم كه شده، امام از پاسخگويى به پرسش ها عاجز بماند!

به هر حال، عليرغم اهدافى كه مأمون دنبال مى كرد، نتايج آن جلسات مايه شكوه و عظمت امام و بهره علمى و اعتقادى شيعه شد.

عبدالسلام هروى كه در بيشتر نشست ها و مناظرات حضور داشته است، مى گويد:

هيچ كسى را از حضرت رض علیه السلام داناتر نديدم و هيچ دانشمندى آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را نديده، مگر اين كه به علم برتر او گواهى داده است. در محافل و مجالس كه گروهى از دانشوران و فقيهان و دانايان اديان مختلف حضور داشتند بر تمامى آنان غلبه يافت، تا آن‏جا كه آنان به ضعف علمى خود و برترى امام‏ صلی الله علیه و آله و سلم اذعان و اعتراف داشتند.

ابراهيم بن عباس، گواه ديگرى از حاضران و ناظران اين گونه جلسات بوده و مى گويد:

حضرت رض صلی الله علیه و آله و سلم هيچ مساله اى را بدون پاسخ نمى گذاشت. در علم و دانش كسى را داناتر از او سراغ ندارم. آنچه مامون مطرح مى‏ساخت پاسخ كامل آن را دريافت مى‏كرد و آنچه حضرت‏ صلی الله علیه و آله و سلم مى‏فرمود، مستند به قرآن بود.

خود آن گرامى در اين زمينه مى فرمود:

«در روضة حرم پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مى نشستم و عالمان مدينه هرگاه در مساله اى با مشكل روبرو بودند و از حل آن ناتوان مى‏ماندند، به من رو مى‏آوردند و پاسخ مى‏گرفتند.»

- «كنت اجلس فى الروضة و العلماء بالمدينة متوافرون، فاذا اعيى الواحد منهم عن مسالة اشاروا الى باجمعهم و بعثوا الى المسائل فاجيب عنها ».

روش او در بحث:
او در بحث خود با ديگران روش خاصي را اعمال ميكرد و آن اين بود كه راه را بر خصم نمي بست بلكه آزادش مي گذاشت تا به هر صورتي كه ميخواهد همة مسائل خود را بيان كند. در بحث همچنان پيش ميرفت كه راه را بر خود بسته ببيند و آنگاه امام قدم به پيش مينهاد و مباحث خود را مطرح ميكرد به طوري كه فرد خود قانع ميشد و درمييافت كه چه خطا و اشتباهي در استدلال است. امام در شيوه هاي بحث خود از روشهاي جدال، حكمت و راه موعظه استفاده ميكرد. و گاهي هم براي افراد بي محتوا ولي گستاخ از شيوة كرامت واعجاز استفاده ميكرد.

از شيوه هايي كه امام در بحث خود به كار مي برد اين بود كه او با هر قومي به زبان همان قوم سخن مي گفت و با طرفداران تورات از تورات و با طرفداران انجيل از متن انجيل حرف مي زد. حتي نوشته اند او با صابئين به زبان عبريشان،‌ با زردشتيها به زبان پارسي احتجاج ميكرد و آنها را در كار خود مجاب مي ساخت. او حتي در سر سفرهاي كه در برابر اقوام مختلف قرار ميگرفت براي خوش آمد مهمانان مطايباتي داشت و اين مطايبات را به زبان آنان بيان ميكرد. حتي از او آمده است كه گاهي به زبان فارسي با ايرانيان حرف ميزد و اين امر براي آنان بسيار خوشايند بود و احساس انس و صفاي بيشتري با امام ميكردند


آگاهى امام علیه السلام از اديان و مكاتب
امام علیه السلام علاوه بر اين كه براى پرسش هاى مختلف عالمان اديان و مكاتب پاسخى درخور داشت، برمبناى اعتقادى شخص مخاطب نيز سخن مى‏گفت و استدلال مى‏كرد و اين مظهر ديگرى از توانمندى علمى امام‏ علیه السلام بود. امام‏ علیه السلام با اهل تورات، به توراتشان، با رهروان انجيل، بر مبناى انجيل و با حاملان زبور، به زبور و... سرانجام با هر فرقه و گروهى با مبانى خود آنان سخن گفته، به روش خودشان استدلال می ‏نمود.

محمدبن حسن نوفلى، از اصحاب حضرت رض علیه السلام مى گويد:

هنگامى كه حضرت رض علیه السلام به مرو گام نهاد، مامون به وزيرش، فضل بن سهل دستور داد، تا چهره هاى سرشناس علمى و رهبران مذاهب و دانشمندان فرقه‏ هاى مختلف را كه در علم مناظره و جدل از ديگران ممتاز بودند، فراخواند و در روزى معين مناظره‏اى علمى ترتيب دهد.

فضل، از جاثليق، راس الجالوت، دانشمندان صابئى، هرابذه ، اصحاب زرتشت، رئيس اسقف ها. (لقب دانشمندان يهودى)، - پيروان حضرت يحيى كه برخى از آنان به ستاره پرستى رو آوردند. - بزرگان زرتشتيان (بنابر ديدگاهى، بزرگان و دانشمندان هند كه در آتشكده فارس خدمت مى‏كردند)، المنجد ماده هرب. قسطاس رومى و گروهى ديگر از متكلمان از جمله دانشمندان رومى كه در علم پزشكى تبحر دارند دعوت كرد و اجلاس مقدماتى تشكيل شد.

خليفه نيز در آن حضور يافت و ضمن ابراز خرسندى از تجمع عالمان، گفت: «شما مشهورترين و سرشناس‏ترين چهره‏هاى اين زمان هستيد. هدف از اين اجلاس آن است كه با اين ميهمان حجازى (امام رضا عليه السلام) وارد بحث و گفت‏ و گو شده، هر كدام به ارائه منطق و برهان خود پردازيد.
حاضران در جلسه، آمادگى خود را براى تامين خواسته هاى خليفه اعلام داشتند و عهد كردند تا تمام توان علمى خود را به نمايش گذارند.

محمد بن حسن نوفلى، روايت كننده حديث مى گويد:

من، در كنار امام بودم كه «ياسر خادم» وارد شد و جهت شركت در جلسه‏اى كه براى روز بعد مقرر شده بود، دعوت مامون را به امام‏ صلی الله علیه و آله و سلم ابلاغ كرد.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

سلام مرا به او - مامون - برسان و بگو مى دانم مراد تو چيست؟ به خواست خداوند فردا صبح نزد تو خواهم آمد.

«ابلغه السلام و قل علمت ما اردت و اناصائر اليك بكرة ان شاء الله.» بعداز آن كه فرستاده مامون، بيرون رفت، امام فرمود:

نظر تو درباره اين همايش اهل شرك و صاحبان انديشه هاى گوناگون چيست؟
عرض كردم: هدف خليفه آزمودن شماست و اين طرح مزورانه بنايى سست و بى اساس است.
حضرت فرمود: اجلاس را چگونه پيش بينى مى كنى؟
گفتم، اين افراد كه به فراخوان دعوت شده اند، با دانشمندان متفاوتند، زيرا عالمان در برابر دليل و برهان، خاضعند، ولى اينان به اصحاب انكار شهرت دارند و كارشان مغالطه است و زير بار سخن حق نخواهند رفت؛ بهتر آن است كه از ايشان دورى گزينيد.

حضرت  علیه السلام، ضمن تبسمى فرمود: آيا نگران هستى، مبادا دلايل من كافى نباشد؟
عرض كردم، اميدوارم خداوند تو را بر آنها پيروز گرداند.
امام فرمود: دوست دارى بدانى كه چه موقع مامون، از كار خود پشيمان خواهد شد؟
گفتم آرى.

فرمود آنگاه كه بشنود با اهل تورات به توراتشان، با طرفداران انجيل، به انجيل آنان، با زبوريان، به زبورشان، با صابئان به زبان عبرى آنها، با هرابذه و موبدان زرتشتى به پارسى، با روميان به زبان رومى و با هر يك از صاحبان انديشه‏ها و مكاتب با زبان خودشان، استدلال كرده و به بحث و گفت‏وگو نشينم. زمانى كه هر گروه را به بن بست رساندم تا آن كه دلايل خود را باطل بيند و لب فرو بسته، تسليم سخن من شود، مامون خواهد فهميد كه به آنچه پنداشته و در انديشه داشته است، دست نخواهد يافت.

... اذا سمع احتجاجى‏ على‏ اهل التوراة بتوراتهم و على‏ اهل انجيل بإنجيلهم و على‏ اهل الزبور بزبورهم و على الصابئين بعبرانيتهم و على الهرابذة بفارسيتهم و على‏ اهل الروم بروميتهم و على‏ المقالات بلغاتهم. فاذا قطعت كل صنف و دحضت حجته و ترك مقالته و رجع الى‏ قولى‏، علم المامون ان الذى‏ هو بسبيله ليس بمستحق‏ له فعند ذلك تكون الندامة منه.(احتجاج طبرسى 415/2 - 432).

و همين گونه نيز شد كه آن اجلاس به سرافكندگى دانشمندان شركت كننده و پشيمانى خليفه انجاميد.
و مما اجاب  صلی الله علیه و آله و سلم بحضرة المامون صباح بن نصر الهندى وعمران الصابى عن مسائلهما.. قال عمران العين نور، مركبة ام الروح تبصر الاشياء من منظرها؟ قال‏ صلی الله علیه و آله و سلم العين شحمة، و هو البياض والسواد. والنظر للروح، دليله انك تنظر فيه فترى صورتك فى وسط، والإنسان لايرى صورته إلا فى ماء او مرآة وما اشبه ذلك. قال صباح فإذا عميت العين، كيف صارت الروح قائمة والنظر ذاهب؟ قال صلی الله علیه و آله و سلم كالشمس طالعة يغشاها الظلام.

قال اين تذهب الروح. قال‏ صلی الله علیه و آله و سلم اين يذهب الضوء الطالع من الكوة إذا سدت الكوة؟ قال اوضح لى ذلك. قال‏ صلی الله علیه و آله و سلم الروح مسكنها فى الدماغ، وشعاع منبث فى الجسد بمنزلة الشمس، دائرتها فى السماء وشعاعها منبسط فى الارضا.. فإذا غابت الدائرة فلاشمس، وإذا قطع الراس فلا روح. قالا فما بال الرجل يلتحى دون المراة؟ قال صلی الله علیه و آله و سلم زين الله الرجال باللحى، وجعلها فضلا يستدل بها على الرجال من النساء..) مناقب آل ابى طالب، لابن شهر آشوب 2 .406 ولعمران الصابى مناظرة اخرى يذكرها صاحب ضمن احتجاجه‏ صلی الله علیه و آله و سلم

تسلط امام  علیه السلام به زبان هاى مختلف
يكى ديگر از مظاهر شخصيت علمى امام رض علیه السلام كه شگفتى اطرافيان و شاهدان را همراه داشت، آشنايى كامل حضرت  علیه السلام، به زبان هاى مختلف بود، چنان كه از بخش پيشين نيز آشكار گرديد، امام‏ علیه السلام در مجامع علمى به هنگام مناظره و يا در نشست هاى معمولى در پاسخگويى به اشخاصى كه از بلاد ديگر، حضور ايشان شرفياب مى‏شدند، با زبان متداول و رسمى مخاطب با وى به گفتگو مى‏پرداختند.

اباصلت هروى مى گويد:
«امام رض صلی الله علیه و آله و سلم، با مردم به زبان خودشان سخن مى گفت. به خدا سوگند كه او، فصيح ترين مردم و داناترين آنان به هر زبان و فرهنگى بود»

-كان الرضا يكلم الناس بلغاتهم و كان والله افصح الناس واعلمهم بكل لسان و لغة. اباصلت همچنين مى ‏گويد:

عرض كردم اى فرزند رسول خدا، من در شگفتم از اين همه اشراف و تسلط شما به زبان هاى گوناگون!
امام  علیه السلام فرمود:

«من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه مى شود، خداوند فردى را حجت بر مردم قرار دهد، ولى او زبان آنان را درك نكند. مگر سخن امير مؤمنان على‏ علیه السلام به تو نرسيده است كه فرمود:

به ما «فصل الخطاب» داده شده است و آن چيزى جز شناخت زبان ها نيست»

«فقال يا ابا الصلت انا حجة الله على خلقه و ما كان الله ليتخذ حجة على قوم و هو لايعرف لغاتهم. او ما بلغك قول‏اميرالمؤمنين‏ صلی الله علیه و آله و سلماوتينا فصل الخطاب. فهل فصل الخطاب الا معرفة اللغات؟» (2 صلی الله علیه و آله و سلم/2 ). قال له عمرو بن هداب إن محمد بن الفضل الهاشمى ذكر عنك اشياء لاتقبلها القلوب.

فقال الرض صلی الله علیه و آله و سلم وماتلك؟ قال اخبرنا عنك انك تعرف كل ماانزل الله، وانك تعرف كل لسان وكل لغة. فقال الرض صلی الله علیه و آله و سلم صدق محمد بن الفضل، فانا اخبرته بذلك، فهلموا فاسالوا. قال فإنا نختبرك قبل كل شي‏ء بالالسن واللغات وهذا رومى وهذا هندى و فارسى وتركي. فقال‏ صلی الله علیه و آله و سلم فليتكلموا بما احبوا اجب كل واحد منهم بلسانه إن شاءالله.

فسال كل واحد منهم مسالة بلسانه ولغته، فاجابهم عما سالوا بالسنتهم ولغاتهم، فتحير الناس وتعجبوا، واقروا جميعا بانه افصح منهم بلغاتهم).

عن سليمان، و هو من ولد جعفر بن ابى طالب (الطيار)، قال كنت مع ابى الحسن الرض صلی الله علیه و آله و سلم فى حائط له [اى بستان‏]. إذ جاء عصفور فوقع بين يديه واخذ يصيح ويكثر الصياح ويضطرب. فقال لى يا فلان! اتدرى ماتقول هذه العصفور؟ قلت الله و رسوله و ابن رسوله اعلم. قال إنها تقول إن حية تريد اكل فراخى فى البيت. فقم فخذتيك النبعة وادخل البيت واقتل الحية.

قال سليمان فاخذت النبعة - وهى العصا - و دخلت البيت وإذا حية تجول فى البيت، فقتلتها.

اعتراف مخالفان به برترى علمى امام علیه السلام
چنان كه پيشتر گذشت، مامون از تشكيل جلسات بحث و گفت و گو، اهدافى را دنبال مى كرد كه از جمله مى‏توان موارد زير را ياد كرد:

1- سرگرم ساختن مردم و جامعه به مباحثات علمى و تحت الشعاع قراردادن اوضاع سياسى موجود، به ويژه نهضتهايى كه در گوشه و كنار بلاد اسلامى رو به رشد بود.
2- دست آوردن نوعى وجهه فرهنگى براى حكومت، به ويژه براى خودش كه در مسند زمامدارى قرار داشت
3- جلب نظر امام علیه السلام، با وانمود ساختن اين نكته كه وى خواهان عظمت خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.

محدود ساختن امام صلی الله علیه و آله و سلم به حركت هاى علمى
زمينه سازى براى پيدايش موقعيتى كه در آن هر چند براى يك بار، امام مغلوب ديگران شود
به هر حال در هيچ يك از اين مجالس، مامون به نتيجه دلخواه، دست نيافت و ناگزير به اعتراف و خضوع در برابر عظمت علمى امام‏ صلی الله علیه و آله و سلم شد. وجود چنين اعترافاتى در تاريخ شايان تامل است.

در جريان يكى از نشست هاى علمى، چون وقت نماز فرا رسيد، امام براى اقامه نماز از مجلس، بيرون شد. مامون به محمدبن جعفر، عموى امام رض صلی الله علیه و آله و سلم رو كرد و گفت پسر برادرت را چگونه يافتى؟
پاسخ گفت او عالم و دانشمند است.

مامون گفت:
پسر برادرت از خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ خاندانى كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد آنان فرموده است:
 
آگاه باشيد، نيكان عترت من و شاخه هاى درخت وجود من، در خردسالى، خردمندترين و در بزرگسالى، داناترين مردمند. آنها را تعليم ندهيد، زيرا آنان از شما داناترند. هيچ گاه شما را از دروازه هدايت، بيرون نساخته و در گمراهى وارد نخواهند كرد.

در نقل ديگرى آمده است كه مامون مسائلى چند از امام رض صلی الله علیه و آله و سلم پرسيد و آنگاه كه پاسخ همه آنها را بدرستى يافت، چنين گفت:

«خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند، دانش صحيح، جز نزد خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم يافت نمى‏شود و براستى دانش پدرانت را به ارث برده‏اى و همه علوم نياكانت در تو گرد آمده است»

قال المامون يا اباالحسن إنى فكرت فى شيء فنتج لى الفكر الصواب فيه.. فكرت فى امرنا وامركم، ونسبنا ونسبكم، فوجدت الفضيلة فيه واحدة، ورايت اختلاف شيعتنا فى ذلك محمولا على الهوى‏ والعصبية. فقال له ابوالحسن الرض صلی الله علیه و آله و سلم إن لهذا الكلام جوابا.. إن شئت ذكرته لك، وإن شئت امسكت. فقال له المامون إنى لم اقله إلا لاعلم ما عندك فيه.

قال له الرض صلی الله علیه و آله و سلم انشدك الله يا اميرالمؤمنين، لو ان الله تعالى بعث نبيه محمد صلی الله علیه و آله و سلم فخرج علينا من وراء اكمة من هذه الآكام يخطب إليك ابنتك كنت مزوجه إياها؟ فقال يا سبحان الله! وهل احد يرغب عن رسول الله‏ صلی الله علیه و آله و سلم؟! فقال له الرضا افتراه كان يحل له ان يخطب الي؟ قال فسكت المامون هنيئة ثم قال انتم والله امس برسول الله رحما)


وضعیت زندگی امام

ساده زیستی
آنچه دشواريهاي او را در زندگي نسبتاً آسان مي كرد آسان گيري زندگي و تهيه وسايل و ابزار آن در حد گذران،‌ بدون انديشه هدف قراردادن زندگي بود. چه بسيارند افرادي كه به خاطر هدف قراردادن دنيا و تصور اين كه ابدالدهر مي خواهند در آن توقف كنند و هم به خاطر تعصبات و رقابت ها و حرص و ولع هاي بسيار، زندگي را برخود و ديگران سخت مي گيرند. او امام است و الگو و رهبر جامعه.

در زندگي وظيفه اي را براي خود ترسيم كرده و مي كوشيد آن را به نحوي شايسته و درخور تحسين انجام دهد. امام رضا  علیه السلام زندگي را بر خود آسان مي گرفت و وابستگي ها را از خود دور كرده بود. البته كسان و بستگان پرتوقعي بودند كه در اثر خواهندگی ها كار را بر امام سخت مي كردند ولي امام بر اساس سخت¬گيري برخويش به نفع ديگران، سعي داشت حاجات ديگران را برآورده سازد.

نميخواهيم بگوييم خانة او محقر بود. كوخ نبود و كاخ هم نبود. نسبتاٌ وسيع و مركز آمد و شدها بود. چه بسيار از جلسات درسي كه در خانة ‌او برگزار ميشد. برخي از مورخان وضع فرش خانهاش را اين گونه تصور كرده اند كه او در تابستان بر روي حصير مينشست و در زمستان بر روي فرشهاي پشمي و موئين. برخي هم نوشتهاند كه فرش زير پايش پلاس بود كه آن هم درواقع چيزي جز آن پارچه هاي پشمين نبود.

اگرچه شأن او و ديگر امامان والا و گران سنگي زندگيشان بايد بالاتر از آن چيزي باشد كه در خانه هايشان ديده ميشود ولي آنها زيور دنيا را به هيچ ميانگاشتند و دل به رضوان خدا و انجام وظيفهاي خوش ميكردند كه خداي متعال برايشان معين كرده بود.

خانة او مركز آمد و شد بود و باب اميد افرادي كه به دلايل مختلف به خدمت او ميآمدند. اين آمد و شدها در فصل حج طبيعتاًَ زيادتر ميشد. در مواردي دردمندان، فقيران و افراد محتاج و آنها كه از همه جا رانده ميشدند به درب خانة او چشم ميدوختند و به غير از اين دسته بايد از خواستاران علم و از دوستداران خالص فرهنگ و دانش ياد كنيم كه با امام و درس و بحث و جلسات خصوصي داشتند و گره هاي دشوار علميشان در حضور امام و در خانة او گشوده ميشد.

امام همانگونه كه در شأن و موقعيت اوست زندگيش الگوي زندگي اسلامي بود آن كس كه ميخواست زندگي خود را در آن شرايط با زندگي پيامبر  صلی الله علیه و آله و سلم تطبيق داده و بر طبق اسلام عمل كند مي بايست راه و روش امام رضا  علیه السلام را تعقيب نمايد. او با سخن خود، با رفتار خود، با عمل به وظايف خويش، با مراقبت و كردار خود در پي ارشاد و اصلاح جامعه بود و مراقبت داشت مردم راه و زندگي خود را اسلامي كنند.

از خدمات مهم امام به دنياي اسلام و خاصة مسلمين ايجاد اتحاد و وحدت بود. چه بسيار بودند عوامل تفرقه كه درجامعه ايجاد شده و زمامداران به آن دامن زده بودند. مسألة پيدايش مذاهب و استقلال آنها كه در عصر منصور پايهگذاري شده بود نوعي استخوانگذاري جديد لاي زخمهاي ايجاد شده توسط بنياميه و فرقه هاي ديگر بود.

در زمان امام رضا  علیه السلام اين فرصت بوجود آمد كه در اين وادي حركتي از خود نشان دهد. شهادت نشد او در ساية بحثها، در كنار هم نشستنها و مناظرهها به گروههاي مخالف نشان داد مسئلة شيعه آنچنان نيست كه آنان تصور دارند و هم نشان داد كه نتيجة اختلافات و فرقه جوييها موجب بروز چه عوارضي براي جامعة اسلامي است و راهي را براي انس و وحدت به رويشان گشود.

او در تمام مدت توقف در ايران درصدد معرفي ويژگيهاي حكومت اسلامي و بيان حقايق بويژه در عرصة‌عدالت بود. او ميفرمود كه اصل بر تساوي انسانها برابر قانون و بهرهمندي مساوي از حقوق و مزاياي حيات است. او در مرو بود ولي اساس حكومت ديني را به مردم نشان ميداد و طرح كلي حكومت اسلام را با همة خصايص آن عرضه ميكرد. همچنين او ديد اسلام را در زمينة عدالت و بسط آن درميان طبقات و گروههاي مختلف، دفع شرور و كابوس ستم بيان مي داشت.

او اهل عبادت و رابطه با خدا بود، اهل دعا و انس و صفاي الهي بود به مانند اجداد گراميش دوست داشت در حال نماز و روزه و عبادت باشد. چه بسيار روزها كه از پايان نماز صبح تا وقت بر آمدن آفتاب سر در سجده و زبان به ذكر خداي داشت و چه بسيار از شبها و سحرهاي او كه به نمازهاي شب و مناجات با خدا ميگذشت. اين امر در سالهاي آخر عمرش كه در محدوديت ميگذراند به گونهاي بود كه بين دو نماز فاصلهاي قائل نميشد.

روش برخورد با مردم
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .

هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.

آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.

يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.

امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.

اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .

و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .

اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟

و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!

يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:

اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.

نمونه هایی از برخوردهای امام با مردم:

اگر توبه نمايند، نجات يابند؟!

در بعضى از روايات آمده است :
روزى يكى از منافقين به حضرت ابوالحسن ، امام رضا عليه السلام عرضه داشت : بعضى از شيعيان و دوستان شما خمر (شراب مست كننده ) مى نوشند؟!

امام عليه السلام فرمود: سپاس خداوند حكيم را، كه آن ها در هر حالتى كه باشند، هدايت شده ؛ و در اعتقادات صحيح خود ثابت و مستقيم مى باشند.

سپس يكى ديگر از همان منافقين كه در مجلس حضور داشت ، به امام عليه السلام گفت : بعضى از شيعيان و دوستان شما نبيذ مى نوشند؟!

حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله نيز چنين بودند.

منافق گفت : منظورم از نبيذ، آب عسل نيست ؛ بلكه منظورم شراب مست كننده است .

ناگاه حضرت با شنيدن اين سخن ، عرق بر چهره مبارك حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند كريم تر از آن است كه در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بيت رسالت را كنار هم قرار دهد و هرگز چنين نخواهد بود.

سپس حضرت لحظه اى سكوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت :
اگر كسى چنين كند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از كرده خويش پشيمان گردد، در روز قيامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پيغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى كه كنار حوض كوثر مى باشد؛ و ديگر بزرگانى كه براى شفاعت و نجات او آمده اند.

وليكن تو و امثال تو در عذاب دردناك و سوزانِ برهوت گرفتار خواهيد بود

حفظ آبرو در سخاوت
مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از يسع بن حمزه - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت نمايد:
روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسيارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم ، كه پيرامون مسائل حلال و حرام از آن حضرت پرسش ‍ مى كردند و حضرت جواب يكايك آن ها را به طور كامل و فصيح بيان مى فرمود.

در اين ميان ، شخصى بلند قامت وارد شد؛ و پس از اداء سلام، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:

ياابن رسول اللّه ! من از دوستان شما و از علاقه مندان به پدران بزرگوار و عظيم الشّاءن شما اهل بيت مى باشم ؛ و اكنون مسافر مكّه معظّمه هستم ، كه پول و آذوقه سفر خود را از دست داده ام ؛ و در حال حاضر چيزى برايم باقى نمانده است كه بتوانم به ديار و شهر خود بازگردم .

چناچه مقدور باشد، مرا كمكى نما تا به ديار و وطن خود مراجعت نمايم ؛ و چون مستحقّ صدقه نيستم ، هنگام رسيدن به منزل خود آنچه را كه به من لطف نمائيد، از طرف شما به فقراء، در راه خدا صدقه مى دهم ؟

حضرت فرمود: بنشين ، خداوند مهربان ، تو را مورد رحمت خويش قرار دهد و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مسئله هاى ايشان را بيان فرمود.

هنگامى كه مجلسِ بحث و سؤ ال و جواب به پايان رسيد و مردم حركت كرده و رفتند، من و سليمان جعفرى و يكى دو نفر ديگر نزد حضرت باقى مانديم .

امام عليه السلام فرمود: اجازه مى دهيد به اندرون روم ؟
سليمان جعفرى گفت : قدوم شما مبارك باد، شما خود صاحب اجازه هستيد.

بعد از آن ، حضرت از جاى خود برخاست و به داخل اتاقى رفت ؛ و پس از آن كه لحظاتى گذشت ، از پشت در صدا زد و فرمود: آن مسافر خراسانى كجاست ؟

شخص خراسانى گفت : من اين جا هستم .

حضرت دست مبارك خويش را از بالاى درب اتاق دراز نمود و فرمود: بيا، اين دويست درهم را بگير و آن را كمك هزينه سفر خود گردان و لازم نيست كه آن را صدقه بدهى .

پس از آن ، امام عليه السلام فرمود: حال ، زود خارج شو، كه همديگر را نبينيم .

چون مسافر خراسانى پول ها را گرفت ، خداحافظى كرد و سپس از منزل حضرت بيرون رفت ، امام عليه السلام از آن اتاق بيرون آمد و كنار ما نشست .

سليمان جعفرى اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! جان ما فدايت باد، چرا چنين كردى و خود را مخفى نمودى ؟!

حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام فرمود: چون نخواستم كه آن شخص غريب نزد من سرافكنده گردد و احساس ذلّت و خوارى نمايد.

سپس در ادامه فرمايش خود افزود: آيا نشنيده اى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: هركس خدمتى و يا كار نيكى را دور از چشم و ديد ديگران انجام دهد، خداوند متعال ثواب هفتاد حجّ به او عطا مى نمايد؛ و هركس كار زشت و قبيحى را آشكارا انجام دهد، خوار و ذليل مى گردد.


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:46 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

ساعت قدیمی صحن آزادی حرم مطهر امام رضا علیه السلام ، ساعتی بزرگ و کهن است که در برج بالای ایوان جنوبی صحن آزادی ، نصب شده و مشرف به رواق امام (ره ) است .

برای دیدن ادامه متن به ادامه مطلب بروید .

 

 

این ساعت که اولین و قدیمی ترین ساعت آستانه است ، ساخت منچستر انگلستان بوده و در زمان ناصرالدین شاه قاجار توسط امین الملک صدر اعظم ایران  ، وقف استان مقدس حضرت رضا علیه السلام شده است . 
تاریخ موجود در پیاله زنگ ساعت نشاندهنده ی سال 1893 میلادی است . این ساعت ، ابتدا در برج بالای ایوان غربی صحن انقلاب اسلامی ( صحن کهنه ) قرار داشت و از آنجا به بالای ایوان جنوبی صحن آزادی (صحن نو ) یعنی مکان فعلی آن انتقال یافت . 
ظاهرا علت انتقال ساعت به این مکان ، به دلیل نشست پایه های سر در ایوان صحن انقلاب اسلامی ، به واسطه سنگینی ساعت و پیاله های آن بوده ، که پس از ترمیم و استحکام شکست آن ، ساختمانی از بتن در بالای ایوان ساخته شد و با کاشی معرق تزیین شد . سپس ساعت خطی را که مرحوم عبدالحسین معاون از هامبورگ آلمان خریداری کرده بود ، جایگزین این ساعت کردند . 
جالب است بدانید ، ساعت صحن آزادی در ابتدا به وسیله هندل دستی و بزرگی ، کوک می شد که پس از ورود برق به مشهد ، این ساعت نیز برقی شد . این ساعت در حال حاضر به وسیله الکترو موتوری کار می کند که هر 42 ساعت یک بار کوک می شود و چنانچه با قطع برق مواجه شود کوک آن تا 42 ساعت فعال خواهد بود .
 
برای دیدن عکسهای بیشتر اینجا کلیک کنید  
 

 

 
برج ساعت حرم امام رضا
 

94logo2

 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:40 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

 

 

 

دوباره يک غروب دلنشين
دوباره يک صدا،
صداي سبز
دوباره مي پرد کبوتري
به دور گنبد حرم                                                                                                                              

دوباره چشمهاي من
پر از نگاه کاشي و ستاره مي شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صداي بالهاي يک فرشته مي شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلايي اش
چه عاشقانه مي پرم ...

دوباره نبض های من ،عارفانه می زند

نگاه کن ،سقاخانه ای مرا صدا می زند ...

 وارد صحن انقلاب که می شوی شاید اولین بنایی که چشمانت را نوازش می دهد بنایی هشت ضلعي با سقفي گنبدي شكل و طلاكاري شده باشد. قدم هایت سست می شود انگار وصف این بنارا قبلا شنیده ای ... سکوت میکنی . این بنا همان سقاخانه ایست که بی بی هروقت به زیارت آقا آمده 2یا3بطری ازآبش برای اهالی روستا به ارمغان آورده .وچه گوارا بود آن آب وچه حیات بخش!جلوتر می روی ... سقف گنبدي شكل آن، بر روي ستون هایی  از سنگ مرمر كنده‌كاري و كاشي قرار گرفته و سطح آن از بالاي كاشي پايه‌‌ها، با خشت‌‌هاي مطلا تزيين شده است.آرام وقرار نداری ،میدانی که حتی نوشیدن جرعه ای ازآب آن،روحت را شستشو می دهدو قلبت را صاف می کند.اکنون درمقابل سقا خانه ای ...

کاسه مسیت را آرام از کیفت بیرون می آوری اما قبل ازآن چشمانت به درون سقاخانه که دور تا دور آن مزين به اسماءالله است می افتد وزیرلب زمزمه میکنی : بسم الله الرحمن الرحیم ،وچه روحت سبز میشود پس از نوشیدن آب سقاخانه .

گوشه ای نشسته ای وغرق در هیاهوی حرم ،دلت میخواهد بدانی این سقاخانه چطور اینجا در وسط صحن انقلاب جای گرفته وچرا اسمش اسماعیل طلا نامگذاری شده ؟این حرم واین شکوه وعظمت چیزی نیست که تو بتوانی از تمام اسرارش پرده برداری . اما انگار پیرزنی مسن که عینک هایش را به گردن آویزان کرده و روبه آسمان زیرلب  چیزی می گوید می تواند کمکت کند حتی اگر نتواند چیزی بگوید بلاخره زائر امام رئوف است وهم صحبتی با او بی فایده نخواهد بود .به سوی او می روی واز گذشته ی این سقاخانه می پرسی ، و چه زیبا تاریخچه ی این بنا را برایت حکایت می کند:

نادرشاه افشار در جنگ هرات،سنگی به طرفیت سه کر آب که یک پارچه بود را به غنیمت می گیرد و اعلام می کند هرکس بتواند این سنگ را به مدت 12روز به مشهدالرضا برساند بدون اینکه بدان آسیبی برسد  جایزه می گیرد

فردی اقدام به این کار می نماید و بعد از نه روز سنگ را به مشهد می آورد

این سنگ در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن انقلاب اسلامی عبور می کرده،نصب می شود و مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن استفاده می کردند.

چشمانت پر ازتعجب، مشتاقی که بقیه داستان را بشنوی ...

چند سال بعد هدیه ای به دربار نادرشاه افشار می رسد. نادرشاه می خواهد این هدیه را باز کند ولی یکی از سرداران سپاهش به نام "اسماعیل خان"از او می خواهد چون این بسته مشکوک است آن را در خارج از شهر باز کنند و نادر موافقت می کند. بسته در خارج شهر باز می شود و چون درونش مواد منفجره بوده به محض گشودن منفجر می شود.

نادرشاه به جهت ذکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم به در برده،دستور می دهد هم وزن اسماعیل خان به او طلا اهدا کنند.

اسماعیل خان هم طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرده و گنبد و پایه های سقاخانه را طلا می نماید. بدین جهت از آن زمان سقاخانه را "سقاخانه اسماعیل طلا"نام گذاری کرده اند  سقاخانه نادري در سال 1345 هـ.ش مرمت شده است.

                     بعد ازخداحافظی وتشکر از پیرزن زائر، چادرت را مرتب میکنی واین بار روحت را به سمت پنجره فولاد امام رضا(علیه السلام) پرواز می دهی  


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:36 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
               
چرا هروقت نقاره هات به صدا در می آید دلم می لرزه ،نمیدونم !!!

جرا هروقت نقاره هات به صدا در می آ ید اشکم جاری میشه ،نمی دونم !!!

 میدونی .... یه حس عجیبیه ... یه صدای خاصیه که انگار یه عمر دنبالش بودمو اینجا پیداش کردم .خیلی از آهنگا هست آدما یاد خیلی چیزا وخیلی کسا میندازه اما یه کمبودی توی صدا هام بود ،دلم دنبال یه صدایی میگشت که

 


هم غم داشته باشه هم شادی

هم بوی همه کسو بده هم بوی بی کسی

هم بوی درد بده هم بوی درمان

هم آرامش بم بده هم دلمو بی قرار کنه

هم عاقلم کنه وهم دیوونه

هم عارفم کنه وهم عاشق ...

میدونی ...

دلم خیلی وقت بود دنبال یه صدا میگشت که همه ی نگفته هارو بگه ، حرف دلارو بشه از بین تارو پود ملودی هاش کشید بیرون ،حرف دل مادری که دختر بچه 4 سالشو 1 ساله که بسته به پنجره فولادتو هر روز به این امید چشماشو باز میکنه که نقاره هات برای شفای دخترش به صدا دربیان،حرف دل پدری که اجاره خونش چند ماهه عقب افتاده و اومده اینجا از شرمندگیش جلوی خونوادش برات میگه از وقتایی که سرشو انداخته پایینو آروم گریه کرده وقتی دیده سر سفرش جز نون ویه غذای ساده نیست،حرف دل پیرزنی که از دار دنیا 1 پسر داره و اونم بخاطر عقب افتادن قسطای ماشینیش وشکایت کردن ضامنش افتاده تو زندان،حرف دل پسری که عاشق شده اما هیچی نداره پا پیش بزاره ، حرف دل پدر دل سوخته ای که پسر ورزشکارش اسیر دام اعتیاد شده و هر روز جلوی چشماش ذره ذره آب میشه حرف دل کسایی که میان اینجا و ظهور آقاشونو ازت می خوان و صبرشون دیگه لبریز شده ،حرف دل کسایی که خسته شدن از تاریکیو و اینجا دنبال یه روزنه ی امید می گردن ....،حرف دل کسایی که ...

چه جوریه که همه ی این حرفا توی این صدا خلاصه شده نمیدونم !!!

چه جوریه که این همه اشکو ناله وخواهش توی این صدا پنهان،نمیدونم!!!

و قشنگترین منظره ی دنیا وقتیه که صدای نقاره هات توی صحن انقلابت میپیچه و اشک چشم کسی که خسته از همه جا به ایوون طلات تکیه داده بی اختیار روی گونه هاش میریزه ...

اینجا چقدر راحت میشه گریه کرد ،دیگه کسی از بی کسی هاش خجالت نمیکشه !چقدر راحت میشه داد زدو عقده های دلو باز کرد،چقدر توبه کردن اینجا آسونه چقدر خدایی شدن اینجا نزدیکه چقدر بال درآوردنو پرواز کردن اینجا ممکن!!!اینجا همه مثل همن ...شاه وگدا ،هردوتاشون در مقابل تو واین جلال وشکوهت پیشانی عجز به زمین ساییدن !

آخ که اینجا واقعا بهشته ...

و صدای نقاره هات ...

و اون صدا ،تنها اون صداست که منو مست خدایی شدن میکنه ...

**********************************

 

برای اولین بار در تاریخ نقاره خوانی، صدای نقاره خوانی حضرت رضا (ع) با کیفیت بسیار بالا و با بهره گیری از پیشرفته ترین امکانات ضبط صوت به صورت استریو توسط عوامل واحد شعر و موسیقی مرکز خراسان رضوی ضبط شد.

نوازندگی این قطعه به صورت موروثی در میان اعضای خانواده نوازندگان منتقل می شود. وی می فزاید، تاکنون تمامی نسخ موجود از این قطعه بصورت آنالوگ و تک باند ضبط شده بود که آخرین نمونه ضبط حرفه ای به این شکل به سال 1386 باز می گردد. با بهره گیری از نظرات کارشناسی نوازندگان پیشکسوت این قطعه و شناسایی سازهای اصلی در نواخت قطعه و همچنین بررسی بهترین مکان استقرار تجهیزات ،نسبت به ضبط این قطعه بصورت استریو اقدام شد. این قطعه از کیفیت، شفافیت و وضوح بسیار بالاتری نسبت به سایر قطعات موجود برخوردار است.

در شبانه روز دو نوبت یکی نزدیک طلوع و دیگری نزدیک غروب آفتاب در روی سر در شرقی صحن انقلاب (عتیق ) در محل مخصوصی به نام نقاره خانه که برای این کار ساخته شده است ،نقاره نواخته می شود

برای انجام این کار 11 نفر به نوبت انجام وظیفه می کنند که به آنها « عمله شکوه » می گویند . نواختن نقاره که به جهت آگاهی از نزدیک شدن پایان وقت نماز است به وسیل « طبل »و« کرنا » انجام می شود و در طول سال جز دو ماه محرم و صفر و سایر ایام سوگواری همه روز نقاره نواخته می شود . طبلها ذکری ندارند و فقط به عنوان «کوس شادمانه » و همنواز از شروع تا خاتمه باکرناها نواخته می شوند . در صورتی که کرناها ذکری دارند که در سه دست یا سه نوبت با دمیدن به صدا در می آیند و ذکر آنها که سینه به سینه نقل شده است چنین می باشد :

دست اول :‌ « سرنواز » کرنا را به طرف گنبد حضرت به عنوان سلام می گیرد و چنین می دمد « سلطان دین و عقبی علی بن موسی الرضا » پسنوازان که تعداد آنها چهارنفر می باشد جواب می دهند « امام رضا » سرنواز مجددا با سر کرنا به طرف گنبد حضرت اشاره می کند و چنین می نوازد « امام رضا »

 

 

پس نوازان جواب دست دوم :کرنای سرنواز ذکر می کند « مولی ، ‌مولی ، ‌مولی علی بن موسی الرضا »

 

 

پس نوازان جواب می دهند « رضا جان » .

 

 

 

 

 

سرنواز سر کرنا را به طرف گنبد حضرت می گیرد و ذکر می کند « یا امام غریب یا امام رضا »

 

 

دست سوم :کرنای سرنواز ذکر می کند » دوران دوران امام رضاست ) در این موقع طبلها به عنوان شادی طبلهای خود را به صدا در می آورند ،این طبل به « کوس شادمانه » معروف است .

 

 

مجددا سرنواز کرنا می کند « دوران دوران امام رضاست دادرس بیچارگان ».

 

 

پس نوازان پاسخ می دهند « ای داد رس درماندگان »

 

 

موقعی که پس نوازان می خواهند کرنای خود را برزمین بگذارند سرنواز می گوید : « فریاد رس» این صحن که در مشرق حرم مطهر واقع شده از بناهای زمان « فتحعلی شاه » قاجار می باشد .

 

 

طول آن 85 و عرض آن 54متر است . این صحن دارای چهارایوان است . مشهورترین آنها ایوان طلاست که متصل به حرم می باشد ،و در زمان « ناصرالدین شاه قاجار» طلاکاری شد. 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:34 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
یا امام رضا !

اکثر مردم تو رو "غریب " صدات میکنن ،

باب الحوائج می خونندت ،


تو رو ضامن آهو می دونن ،

پشت پنجره فولاد خودشونه دخیل می بندن ،

همه و همه محتاجان ، گرفتاران ، بیماران و درماندگان به تو پناه میارن ...

اما ، من ازاین فاصله دور فقط تو رو قسم میدم به شهدای کربلا که مرا هم دریاب ...

********

اولین سنگ قبر مضجع نورانی علی بن موسی الرضا(ع) که درآستان قدس رضوی نگه داری می گردد:

ممتازترين لوحه تاريخي كه به عنوان نخستين سنگ مزار حضرت از آن نام برده شده،...

سنگي است از مرمر اعلا با ابعاد 40× 30 سانتيمتر و ضخامت 6 سانتيمتر مربوط به اوايل قرن ششم كه در سال 516 هجری قمری بر مزار امام(ع) نصب شد.

اين لوحه ضمن اينكه به مدفن حضرت رضا(ع) اشاره دارد، بيانگر انجام تعميراتي در روضه رضوي در اوايل قرن ششم است.

چهار كتيبه شبيه به خط كوفي بر سطح سنگ نقش بسته است‌؛ يك كتيبه درون سطح محرابي شكل آن و سه كتيبه ديگر در حاشيه سنگ حك شده است.

در حاشيه اول سنگ هم صلوات بر چهارده معصوم(ع) مكتوب است.

در پايان كتيبه‌ها، نام سازنده، احمد بن عبدا... قره به چشم مي‌خورد.

دومين سنگ مزار حضرت سنگي مرمر و به رنگ سبز است كه از ممتازترين معدن سنگ ايران (معدن توران پشت يزد) تهيه و همزمان با تعويض ضريح پنجم در سال 1379 شمسي در حرم مطهر بر فراز مرقد منوره امام رضا(ع) نصب شده است.

اين سنگ با ابعاد 10/1×20/2 و قطر يك متر حدود 3600 كيلوگرم وزن دارد.

 

بر سطح سنگ القاب امام علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) و تاريخ ولادت و شهادت آن حضرت و آياتي از قرآن و نيز دو بيت حك شده است كه حضرت به قصيده دعبل ملحق فرموده‌اند.

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:33 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |


  صحن امام خمینی (ره)

 

اين صحن در سمت حرم مطهر و مقابل خيابان امام رضا ع واقع است و بيش از 8300 متر مربع وسعت دارد آرامگاه شيخ بهايي بين اين صحن و صحن آزادي قرار دارد

  صحن امام خمینی (ره)
 
                                                                           
 

   صحن آزادی

اين صحن كه مشرق حرم مطهر واقع شده است از بناهاي زمان فتحعلي شاه قاجار مي باشد. طول آن 85 و عرض آن 54 متر است . اين صحن داراي چهار ايواناست . مشهورترين آتها ايوان طلاست كه متصل به حرم مي باشد. و در زمان ناصر الدين شاه قاجار طلاكوب شده است.

                                                              
 

 
   صحن انقلاب

يكي از زيباترين و با شكوه ترين اماكن متعلق به آستان قدس رضوي صحن انقلاب است . در اين صحن چهار ايوان وجود دارد به نامهاي « ايوان عباسي » «ايوان طلا » ايوان نقاره خانه كه ساختمان نقاره خانه بر روي آن ساخته
شده است و ايوان ساعت كه ساعت بزرگي بر آن قرار دارد . اين ايوانها از بهترين نوع مصالح هنر معماري اسلامي ساخته شده است و اين كه بيش از چند قرن از ساختمان آن مي گذرد همچنان استوار و پابرجاست.
در اين صحن پنجره بزرگي كه از فولاد و برنز ساخته شده است قراردارد ،‌و از اين پنجره حرم مطهر ديده مي شود . اين صحن به شكل مستطيل،‌به طول 5/104و عرض 5/64متر است .
ساختمان ايوان طلاي اين صحن دستور « اميرعليشيرنوايي » وزير آبادگر « سلطان حسين بايقرا» در نيمه دوم سده نهم هجري بنا شده است ،‌ساختمان ايوان عباسي (شمالي )‌ نيز در زمان شاه عباس صفوي به سال 1021
ه. ق ايجاد شده است .
 
                                                                           
  صحن انقلاب

    صحن سقاخانه

در وسط صحن انقلاب ،‌سقاخانه ايست با كتيبه طلا از دوران سلطنت نادر شاه افشار . به همين سبب آن را سقاخانه نادري نيز مي گويند . سنگاب مرمر مسدس آن را به دستور نادرشاه از شهر هرات افغانستان آورده اند .
آجرهاي طلايي كه با آنها كتيبه سقاخانه نوشته شده است ،‌ساخته اسماعيل نامي است كه سقاخانه اكنون به نام اين هنرمند گمنام شهرت يافته است . اين سقاخانه درسال 1347ه. ق تجديد بنا شده است .
 
                                                                           
  صحن سقاخانه

 
صحن نقارخانه

در شبانه روز دو نوبت يكي نزديك طلوع و ديگري نزديك غروب آفتاب در روي سر در شرقي صحن انقلاب (عتيق ) در محل مخصوصي بهنام نقاره خانه كه براي اين كار ساخته شده است ،‌نقاره نواخته مي شود.
براي انجام اين كار 11 نفر به نوبت انجام وظيفه مي كنند كه به آنها « عمله شكوه » مي گويند .

نواختن نقاره كه به جهت آگاهي از نزديك شدن پايان وقت نماز است به وسيل « طبل »‌و« كرنا » انجام مي شود و در طول سال جز دو ماه محرم و صفر و ساير ايام سوگواري همه روز نقاره نواخته مي شود .

طبلها ذكري ندارند و فقط به عنوان «كوس شادمانه » و همنواز از شروع تا خاتمه باكرناها نواخته مي شوند .

در صورتي كه كرناها ذكري دارند كه در سه دست يا سه نوبت با دميدن به صدا در مي آيند و ذكر آنها كه سينه به سينه نقل شده است چنين مي باشد :‌
دست اول :‌ « سرنواز » كرنا را به طرف گنبد حضرت به عنوان سلام مي گيرد و چنين مي دمد « سلطان دين و عقبي علي بن موسي الرضا » پس نوازان كه تعداد آنها چهارنفر مي باشد جواب مي دهند « امام رضا » سرنواز مجددا با سر كرنا به طرف گنبد حضرت اشاره مي كند و چنين مي نوازد « امام رضا » پس نوازان جواب دست دوم :‌كرناي سرنواز ذكر مي كند « مولي ، ‌مولي ، ‌مولي علي بن موسي الرضا » پس نوازان جواب مي دهند « رضا جان » .

سرنواز سر كرنا را به طرف گنبد حضرت مي گيرد و ذكر مي كند « يا امام غريب يا امام رضا »دست سوم :‌كرناي سرنواز ذكر مي كند » دوران دوران امام رضاست ) در اين موقع طبلها به عنوان شادي طبلهاي خود را به صدا در مي آورند ،‌اين طبل به « كوس شادمانه » معروف است . مجددا سرنواز كرنا مي كند « دوران دوران امام رضاست دادرس بيچارگان ». پس نوازان پاسخ مي دهند « اي داد رس درماندگان » موقعي كه پس نوازان مي خواهند كرناي خود را برزمين بگذارند سرنواز مي گويد : « فرياد رس» اين صحن كه در مشرق حرم مطهر واقع شده از بناهاي زمان « فتحعلي شاه » قاجار مي باشد . طول آن 85 و عرض آن 54متر است . اين صحن داراي چهارايوان است . مشهورترين آنها ايوان طلاست كه متصل به حرم مي باشد ،‌و در زمان « ناصرالدين شاه قاجار» طلاكاري شده است .
 

 

صحن نقارخانه


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:32 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

نکته1 در سال 203 و به قولى 202 هجرى قمرى که حضرت رضا علیه السلام در طوس به شهادت رسیدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حمید بن قحطبه و در کنار قبر هارون خلیفه عباسى به خاک سپردند و نخستین بناى حرم مطهر همان بقعه هارون الرشید است که بعدها حرم را روى دیوارهاى قدیمى آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغییر نام یافت.

 

نکته2 در سال 400 هجرى قمرى به دستور سلطان محمود غزنوى بناى بقعه و حرم تجدید بنا و مناره‎اى بر آن افزوده شد و پس از آن در زمان‎هاى مختلف اقداماتى به مرور صورت گرفته است .

 

نکته3 سنگ مرقد نخستین که برای مشخص نمودن مدفن امام بر زمین نصب شده، سنگ بنای ساخت ضریح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجری قمری ضریحی بر مضجع شریف نصب نبوده است.

 

نکته4 در ابتدا حرم مطهر به صورت بنایی ساده، با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود، چنانکه بقعه مطهر تنها یک در ورودی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود.

 

نکته 5 مشهور است که از زمان صفویان گذاشتن ضریح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخی احتمال دادند که ساخت ضریح از عصر تیموریان متداول گشته است.

 

نکته6 28 هزار لامپ در حرم امام رضا علیه السلام روشن می‎باشد، که اکنون علاوه بر 28 هزار شعله برق، شش هزار لوستر نیز در ابعاد مختلف و با قدمت‎های طولانی مورد استفاده قرار گرفته است.

 

نکته7 ضریح اول، ضریحی چوبی بوده، با تسمه‎های فلزی و پوششی از صفحات طلا و نقره. این ضریح در زمان شاه طهماسب صفوی یعنی سال 957 هجری قمری ساخته و بر روی صندوق چوبی مضجع منور نصب می‎شود. در سال 1311 همزمان با تعویض صندوق به دلیل فرسودگی پایه‎ها ضریح برچیده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوب‎ها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل می‎شود.

 

نکته8 ضریح دوم، ضریحی بوده فولادی مرصع، معروف به ضریح نگین نشان. این ضریح در سال 1160 به دستور شاهرخ فرزند رضا قلی میرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شریف نصب می‎شود. ضریح فولادی یا ضریح نگین نشان سقف نداشته، پنجره‎ها و شبکه‎های چهار طرف آن دارای گوی و ماسوره‎هایی بوده است که با نگین‎های کوچک یاقوت و زمرّد تزیین یافته و تعداد آنها به 2000 بالغ می‎شده است. به دلیل وضعیت ویژه این ضریح ذیلاً به عین کتیبه آن اشاره می‎شود. «نیاز رحمت ایزد مستعان، و تراب اقدام زوّار این آستان ملک پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسینی الموسوی الصفوی، بهادرخان به وقف و نصب این ضریح و قبه‎های مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارک موفق گردید. ( سنه 1160قمری) »

 

نکته9 در زمان تولیت میرزا سعیدخان برای مصون ماندن نذورات داخل ضریح دوم ، شبکه و پوشش طلایی روی ضریح منور قرار می‎گیرد، و بدین ترتیب سقف آن پوشش می‎یابد. این ضریح به دلیل وقف دائمی بودن تا قبل از شروع عملیات جایگزینی و نصب اخیر ضریح مطهر جدید یعنی پنجمین ضریح بر مضجع شریف و زیر ضریح پیشین قرار داشت. ضمن عملیات اخیر محل نصب این ضریح تغییر یافت و به قسمت تحتانی حرم مطهر منتقل گردید.

 

نکته10
در عصر پادشاهی فتحعلی شاه قاجار ضریحی فولادی و ساده به ابعاد (3×4) و ارتفاع 2 متر ساخته و روی ضریح نگین نشان (ضریح دوم) نصب می‎شود که در اصل ضریح سوم محسوب می‎شود.

 

نکته11

سقف ضریح سوم با چوب‎های طلاکوب پوشش داشته و در سمت پایین ضریح در کوچک مرصعی قرار داشته است. به دلیل کوچکی و غیر مناسب بودن این ضریح پس از مدتی برداشته شده و به جای آن ضریح چهارم نصب می‎گردد. در حال حاضر این ضریح در موزه مرکزی آستان قدس رضوی در معرض تماشای بینندگان قرار دارد.

 

نکته12 ضریح چهارم ضریح ملمع یا ضریح طلا و نقره، معروف به شیر و شکر است، این ضریح در سال 1338 بر روی ضریح نگین نشان یا ضریح دوم نصب می‎گردد.

 

نکته13 طراحی ضریح چهارم توسط مرحوم استاد حافظیان انجام یافته و تحت نظارت ایشان کار اجرا و قلمزنی توسط مرحوم استاد هنرمند حاج محمد تقی ذو فن اصفهانی انجام گرفت.

 

نکته14 ضریح چهارم دارای 05/4 متر طول و 06/3 متر عرض و 90/3 ارتفاع و 14دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهره‎برداری از طلا و نقره و جواهرات .

 

نکته 15 پایه‎ها، ستون‎ها، کتیبه‎های سیمین با نقش‎های مختلفی در نهایت مهارت قلمزنی شده بود. بین هر دو زاویه از پنجره‎های ضریح مقدس یک صفحه بیضی شکل از طلا، که مجموعاً به هیجده عدد می‎رسید و هر یک به وزن تقریبی پنجاه مثقال بود احادیثی درباره فضیلت زیارت حضرت رضا علیه السلام به خط حاج شیخ احمد زنجانی معصومی کتیبه نوشته شده است .

 

نکته 16 بر روی هر یک از دهانه‎های ضریح مقدس، از سمت پیش روی مبارک اسمی از اسمای چهارده معصوم علیهم السلام بر صفحه‎ای فیروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شیخ احمد زنجانی معصومی مکتوب بود. در بالای صفحات بیضی شکل، کتیبه‎ای از نقره به طور برجسته، سوره مبارکه هل اتی را به قلم همان کاتب در برداشت.

 

نکته 17 در چهار گوشه ضریح چهار خوشه انگور به عنوان نمادی از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالای کتیبه سوره مبارکه «یس» و بر لب ضریح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بین چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود که بر روی صفحه مدور و محدب هر یک از آنها اسمی از اسمای حسنی الهی به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفید در زمینه لاجوردی مکتوب بود.

 

نکته 18 پس از گذشت بیش از چهل سال از نصب ضریح پیشین موجباتی همچون فرسودگی، و سست شدن پایه‎ها و ساختار ضریح و ساییدگی پوشش و روکش‎های نقره‎ای و طلایی آن، ساخت و نصب پنجمین ضریح را ضروری می‎نمود.

 

نکته 19 به دستور مقام معظم تولیت آستان قدس رضوی حضرت آیة الله واعظ طبسی، از سال 1372 مطالعات و بررسی‎های مقدماتی ساخت ضریح آغاز گردید، و به دنبال آن طرح‎های متعددی از طرف هنرمندان نامی کشور ارایه شد و نهایتاً توفیق طراحی ضریح نصیب استاد برجسته نگارگری کشور جناب آقای فرشچیان گردید.

 

نکته20 به منظور ساختن آخرین ضریح نخست بر اساس طرح موجود پایه‎ها و ساختار ضریح که ترکیبی از کار آهنگری و نجاری است توسط واحدهای مربوطه در آستان قدس رضوی در نهایت استحکام انجام گرفت و ساختاری مرکب از آهن و فولاد و چوب گردو برای نصب روکش‎ها و پوشش طلا و نقره ساخته شد.

 

نکته21 با آماده شدن طرح استاد فرشچیان کار قلمزنی و زرگری و به عبارت دیگر اجرای طرح که اساس کار ساخت ضریح و صورت پذیری آنست از تاریخ 12/11/75 تحت نظارت عالیه هنری استاد فرشچیان شروع شد و از میان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفیق کار قلمرنی ضریح مطهر، نصیب استاد خدادادزاده اصفهانی گردید.

 

نکته 22
پس از چهار سال با کار بی وقفه روزانه و بعضاً شبانه و همچنین با کار متوسط روزانه شش نفر در کمال ظرافت و امتیاز هنری و در نهایت صلابت و استحکام کار قلمزنی پایان یافت و ضریح برای حمل و نصب آماده گردید. از ویژگی‎های ضریح مطهر جدید، ضخامت پوشش نقره‎ای آن است که حتی بعضاً به بیش از سه میلیمتر می‎رسد.

 

نکته 23 عملیات اجرایی برچیده شدن ضریح پیشین و نصب پنجمین ضریح از شامگاه روز شنبه 21/10/79، پس از مراسم غبارروبی آغاز گردید، و با هماهنگی کامل نیروهای فنی - تخصصی مورد نیاز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازمانی منظم و منسجم با تقسیم کار و تعیین مسئولیت هر یک از بخش‎های عملیاتی و مدیران مربوطه طبق جدول زمان‎بندی شده، تحت مدیریت جناب آقای مهندس مهدی عزیزیان، مدیر عامل سازمان عمران و توسعه حریم حرم امام رضا علیه السلام به مدت پنجاه روز جریان خود را طی نمود. کار بنای عشق و کعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشید در فضایی معنوی و شورانگیز آغاز شد.

 

نکته 24

محدوریت وقف به نصب بودن ضریح و عدم جواز شرعی انتقال آن از یک سو و از طرف دیگر، وجود موانع و مشکلات جدی فنی و معماری بر سر راه استحکام سازی پایه‎های نصب ضریح جدید موجب گردید تا پس از بررسی و مطالعات زیاد چاره کار به انتقال ضریح به قسمت زیرین حرم مطهر و نصب محاذی اطراف مضجع شریف دیده شود.

 

نکته 25 از جمله اقدامات اساسی دیگری که همزمان با نصب ضریح مطهر صورت پذیرفت، بتون ریزی و کف سازی و مفروش نمودن کف حرم مطهر با سنگ‎های مرمر بسیار نفیس همراه با کانال کشی و برقراری سیستم تهویه و هوا دهی زمینی و دیواری است، و نیز مرمت آیینه کاری‎ها و کاشی‎کاری‎ها و کتیبه‎های روضه منوره از جمله دیگر اقداماتی بود که در جریان عملیات نصب ضریح به آن مبادرت شد.

 

نکته 26 سنگ پلاک پیشین مضجع، که مرکب از 12 قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مرکزی آستان قدس رضوی انتقال یافت، و به جای آن سنگ نفیس مرمر یکپارچه به طول 20/2 و عرض 10/1 و ارتفاع 90 سانت که در نهایت جلا و صفا و زیبایی حجاری شده بود نصب گردید.

 

نکته 27 در اطراف ضریح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شکل محراب طراحی و اجرا شده است. سیر نقش‎ها و جهت قوس‎های آن یکدیگر را همراهی و تکمیل کرده، و مدار یگانه آنها که نهایتاً به مرکز و نقطه واحدی می‎رسد، تداعی کننده اصل اصیل عرفانی مشاهده وحدت در کثرت و کثرت در وحدت می‎باشد، و نیز وحدانیت ذات باری‎تعالی و قائمیت و بازگشت پذیری کائنات و ممکنات را به او متجلی می‎سازد.

 

نکته 28 در هشت لچکی چهار گوش ضریح مطهر، به سبک هنر اصیل ایرانی، از گل آفتابگردان که نمادی از شمس الشموس که یکی از القاب امام رضا علیه السلام است نقش‎هایی تعبیه شده است. در اطراف ضریح مقدس گل‎هایی پنج و هشت برگی به نشانه خمسه طیبه و هشتمین امام طراحی و اجرا شده است.

 

نکته 29 دو سوره مبارکه «یس» و «هل اتی»، در بالای ضریح مطهر به صورت کتیبه دور تا دور ضریح نوشته شده است. طول کتیبه بالایی یعنی سوره مبارکه «یس» دارای 66/17 و عرض 18 سانتیمتر و طول کتیبه «هل اتی» 76/16 و عرض آن 14 سانت می‎باشد، هر دو کتیبه و دیگر خطوط بیرونی و داخلی ضریح مطهر که مشتمل بر آیاتی از کلام الله مجید و اسمای حسنی الهی و نام‎های حجج خداوندی است، در کمال قوت و استحکام توسط خوشنویس نامی جناب آقای موحد نوشته شده است.

 

نکته30 برای اولین بار پوشش داخلی ضریح مطهر، سقف و دیوارهای آن با نقش و نگارها و کتابت اسماء الهی، با خاتم‎کاری یه طرز بسیار بدیع و زیبا تزیین یافته است. طراحی نقوش داخل ضریح مطهر، توسط استاد فرشچیان انجام یافته، و اجرا و یا خاتم‎کاری توسط استاد هنرمند کشتی آرای شیرازی و همکارانشان صورت پذیرفته است.

 

نکته31 ضریح مطهر جدید حدود 12 تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقره‎ای و طلایی آن و اتصال روکش‎های بدون پیچ یکی از ویژگی‎های این ضریح است. طول ضریح 78/4 و عرض آن 37/3 و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پایه 96/3 متر می‎باشد.

 

نکته32 حرم مطهر مجموعه‎ای است تقریباً مدور، که مرکز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا علیه السلام قرار دارد. همچنین حرم مطهر که گنبد درخشان و طلایی برفراز آن قرار دارد، تقریباً در مرکز بناهای آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماری و هنری بسیار بدیع و استوار، و زیبا و دل انگیز است.

 

نکته33 سالانه در این حرم مطهر بیش از 700 هزار مُهر نماز مورد استفاده و جایگزین مُهرهای شکسته و کثیف می‎شود.

 

نکته34 نام‎های حرم مقدس امام رضا علیه السلام به ترتیب ذیل می‎باشد:

آستان ملائک پاسبان - ارض اقدس - بقعة مبارکه - حرم مطهر - روضة رضویه - روضة مقدسه - روضة منوره - عتبة عالیه - قبلة هفتم - کعبة آمال - مرقد ملکوتی - مرقد منور - مضجع شریف - معین الضعفاء.

 

نکته 35 سقف حرم دارای دو پوشش است، پوشش اول: که از زیر مشهود است، به صورت مقعر و مقرنس بوده، ارتفاع آن از سطح حرم تا نقطه پایانی سقف 80/18 متر می‎باشد، و پوشش دوم: همان لایه خارجی گنبد مطلی است.

 

نکته 36 حرم مطهر تقریباً به شکل مربع بوده، و مساحت آن پس از توسعه‎یی که پس از انقلاب اسلامی انجام شد، به 139 متر مربع بالغ شده است، سطح حرم با سنگ مرمر مفروش گردیده، و تمام ازاره دور حرم با کاشی‎های ممتاز و ظریف چینی مانند، با رنگ‎های بسیار دلپذیر، مشهور به کاشی‎های سنجری مزین شده است، بر روی این کاشی‎ها آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام با خط رقاع و ثلث، همراه با نقش‎های اسلیمی نوشته و تزئین یافته است.

 

نکته 37
از طریق چهار صفه یا ممر حرم مطهر، با رواق‎های اطراف اتصال یافته، و زائرین از طریق آنها حضور حضرت تشرف حاصل می‎نمایند. پیش از این، در ضلع جنوبی حرم مطهر (پیش روی مبارک)، دو محراب بسیار نفیس و ممتاز از جنس کاشی چینی نصب بوده، که پس از توسعه به لحاظ قدمت و نفاست، به موزه آستان قدس منتقل شده است.

 

نکته 38 حرم مطهر در اوایل قرن ششم یعنی دوران سلطان سنجر سلجوقی، با کاشی‎های بسیار نفیس تزیین یافته، و وجود تاریخ 612 هجری قمری، که بیانگر دوران سلطنت سلطان محمد خوارزم‎شاه می‎باشد، گویای اقدامات و فعالیت‎هایی است، که در این زمان، در زمینه توسعه و مرمت ابنیه حرم مطهر انجام یافته است.

 

نکته 39 حرم پاک امام، اضافه بر جلال معنوی و جذبه روحانی، و زیبایی و شکوه معماری، مزین به برخی از نفایس و مآثر ارزشمند است، تعدادی از هدایای بزرگان و حکمرانان گذشته، در قاب‎هایی تعبیه شده، در مکان‎هایی از حرم مطهر، در برابر دید زائران قرار دارد. این جواهرات و نفایس که در هشت قاب چیده شده، شامل 104 قلم اشیای مختلف است. قدیمی‎ترین آنها سلیمانیه‎هایی است، با دور نقره، مربوط به 550 سال قبل، و دیگر شمشیری جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مروارید و تسبیح و انگشترهایی از الماس و برلیان درشت.

 

نکته40 گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روی آن را با الواح مسی، که روکشی از طلا دارد پوشانده‎اند، تذهیب این گنبد برای آخرین بار در سال 1010 تا 1016، در زمان شاه عباس صورت گرفته، و به طوری که از گفته‎های محققان بر می‎آید، رویه و سطح این گنبد پیش از آن کاشی‎کاری بوده است.


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:22 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |


1- سه ويژگى برجسته مؤمن

لا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَكُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.
2- پاداش نيكى پنهانى و سزاى افشا كننده بدى

« أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةً، وَ الْمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ ».
پنهان كننده كار نيك [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشكاركننده كار بد سرافكنده است، و پنهان كننده كار بد آمرزيده است.
3- نظافت

« مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِياءِ التَّنَظُّفُ ».
از اخلاق پيامبران، نظافت و پاكيزگى است.
4- امين و اميننما

« لَمْ يَخُنْكَ الاَْمينُ وَ لكِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ ».
امين به تو خيانت نكرده [و نمىكند] و ليكن [تو] خائن را امين تصوّر نموده اى.
5- مقام برادر بزرگتر

« أَلاَْخُ الاَْكْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ ».
برادر بزرگتر به منزله پدر است.
6- دوست و دشمن هر كس

« صَديقُ كُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ».
دوست هر كس عقل او، و دشمنش جهل اوست.
7- نام بردن با احترام

« إِذا ذَكَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَكَنِّهِ، وَ إِذا كَانَ غائِباً فَسَمِّه ».
چون شخص حاضرى را نام برى [براى احترام] كنيه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.
8- بدى قيل و قال

« إِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْقيلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ ».
به درستى كه خداوند، داد و فرياد و تلف كردن مال و پُرخواهشى را دشمن مىدارد.
9- ويژگيهاى دهگانه عاقل

« لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(عليه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(عليه السلام): لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى ».
عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او اميد خير باشد. 2ـ از بدى او در امان باشند. 3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد. 4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد. 8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمى چيست و چيست دهمى؟ به او گفته شد: چيست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.
10- نشانه سِفله

« سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ(عليه السلام):مَنْ كانَ لَهُ شَىْءٌ يُلْهيهِ عَنِ اللّهِ ».
از امام رضا(عليه السلام) سؤال شد: سفله كيست؟فرمود: آن كه چيزى دارد كه از [ياد] خدا بازش دارد.
11- ايمان، تقوا و يقين

« إِنَّ الاِْيمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوى أَفْضَلُ مِنَ الاِْيمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ يُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْيَقينِ ».
ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است و به فرزند آدم چيزى بالاتر از يقين داده نشده است.
12- ميهمانى ازدواج

« مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْويجِ ».
اطعام و ميهمانى كردن براى ازدواج از سنّت است.
13- صله رحم با كمترين چيز

« صِلْ رَحِمَكَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الأَذى عَنْه ».
پيوند خويشاوندى را برقرار كنيد گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترين پيوند خويشاوندى، خوددارى از آزار خويشاوندان است.
14- سلاح پيامبران

« عَنِ الرِّضا(عليه السلام) أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَيْكُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِياءِ، فَقيلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِياءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ ».
حضرت رضا(عليه السلام) هميشه به اصحاب خود مىفرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران، گفته شد: اسلحه پيامبران چيست؟ فرمود: دعا.
15- نشانه هاى فهم

« إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيْر ».
از نشانه هاى دين فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى و سكوت، دوستىآور و راهنماى هر كار خيرى است.
16- گوشه گيرى و سكوت

« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ ».
زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافيت ده جزء است كه نُه جزء آن در كناره گيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.
17- حقيقت توكّل

« سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَكُّلِّ؟ فَقالَ(عليه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ ».
از امام رضا(عليه السلام) از حقيقت توكّل سؤال شد.
فرمود: اين كه جز خدا از كسى نترسى.
18- بدترين مردم

« إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَكَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ ».
به راستى كه بدترين مردم كسى است كه يارىاش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زيردستش را بزند.
19- زمامداران را وفايى نيست

« لَيْسَ لِبَخيل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوك وَفاءٌ وَ لا لِكَذُوب مُرُوَّةٌ ».
بخيل را آسايشى نيست و حسود را خوشى و لذّتى نيست و زمامدار را وفايى نيست و دروغگو را مروّت و مردانگى نيست.
20- دست بوسى نه!

« لا يُقَبِّلُ الرَّجُلُ يَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ يَدِهِ كَالصَّلاةِ لَهُ ».
كسى دست كسى را نمىبوسد، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.
21- حُسن ظنّ به خدا

« أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ كانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْيَسيرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْيا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ ».
به خداوند خوشبين باش، زيرا هر كه به خدا خوشبين باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر كه به رزق و روزى اندك خشنودباشد، خداوند به كردار اندك او خشنود باشد، و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبك و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.
22- اركان ايمان

« أَلاْيمانُ أَرْبَعَةُ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْليمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْويضُ إِلَى اللّهِ ».
ايمان چهار ركن دارد: 1ـ توكّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسليم به امر خدا4ـ واگذاشتن كار به خدا.
23- بهترين بندگان خدا

« سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ خِيارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(عليه السلام):أَلَّذينَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَكَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْ ».
از امام رضا(عليه السلام) درباره بهترين بندگان سؤال شد.
فرمود: آنان كه هر گاه نيكى كنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى كنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شكر گزارند و هر گاه بلا بينند صبر كنند، و هر گاه خشم كنند درگذرند.
24- تحقير فقير

« مَنْ لَقِىَ فَقيرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِياءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ ».
كسى كه فقير مسلمانى را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا بر او سلام كند، در روز قيامت در حالى خدا را ملاقات نمايد كه بر او خشمگين باشد.
25- عيش دنيا

« سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا(عليه السلام): عَنْ عَيْشِ الدُّنْيا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ كَثْرَةُ الُْمحِبّينَ ».
از حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره خوشى دنيا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زيادى دوستان.
26- آثار زيانبار حاكمان ظالم

« إِذا كَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّكوةُ ماتَتِ الْمَواشى ».
زمانى كه حاكمان دروغ بگويند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زكات اموال داده نشود چهارپايان از بين روند.
27- رفع اندوه از مؤمن

« مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ القِيمَةِ ».
هر كس اندوه و مشكلى را از مؤمنى برطرف نمايد، خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.
28- بهترين اعمال بعد از واجبات

« لَيْسَ شَىْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ ».
بعد از انجام واجبات، كارى بهتر از ايجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نيست.
29- سه چيز وابسته به سه چيز

« ثَلاثَةٌ مُوَكِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْيّامِ عَلى ذَوِى الاَْدَواتِ الْكامِلَةِ وَإِسْتيلاءُ الْحِرْمانِ عَلَى الْمُتَقَدَّمِ فى صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ ».
سه چيز وابسته به سه چيز است: 1ـ سختى روزگار بر كسى كه ابزار كافى دارد، 2ـ محروميت زياد براى كسى كه در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.
30- ميانه روى و احسان
« عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَليلِ وَ الْكَثيرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى يَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّى يَأْتِىَ يَوْمَ الْقِيمَةِ كَجَبَلِ أُحُد ».

بر شما باد به ميانهروى در فقر و ثروت، و نيكى كردن چه كم و چه زياد، زيرا خداوند متعال در روز قيامت يك نصفه خرما را چنان بزرگ نمايد كه مانند كوه اُحد باشد.
31- ديدار و اظهار دوستى با هم
« تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُو ».

به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد.
32- راز پوشى در كارها

« عَلَيْكُمْ فى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمانِ فى أُمُورِ الدّينِ وَ الدُّنيا فَإِنَّهُ رُوِىَ « أَنَّ الاِْذاعَةَ كُفْرٌ» وَ رُوِىَ « الْمُذيعُ وَ الْقاتِلُ شَريكانِ» وَ رُوِىَ « ما تَكْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّكَ فَلا يَقِفُ عَلَيْهِ وَليُّكَ».:
بر شما باد به رازپوشى در كارهاتان در امور دين و دنيا. روايت شده كه « افشاگرى كفر است» و روايت شده « كسى كه افشاى اَسرار مىكند با قاتل شريك است» و روايت شده كه « هر چه از دشمن پنهان مىدارى، دوست توهم بر آن آگاهى نيابد».
33- پيمان شكنى و حيلهگرى

« لا يَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَكْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا يَعْدُمُ تَعْجيلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْىِ ».
آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پيمان شكنى رهايى يابد، و از چنگال عقوبت رهايى ندارد كسى كه با حيله به ستمگرى مىپردازد.
34- برخورد مناسب با چهار گروه

« إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّديقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ ».
با سلطان و زمامدار با ترس و احتياط همراهى كن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتياط، و با مردم با روى خوش.
35- رضايت به رزق اندك

« مَنْ رَضِىَ عَنِ اللّهِ تَعالى بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِىَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَليلِ مِنَ الْعَمَلِ ».
هر كس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى باشد.
36- عقل و ادب

« أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ، وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدِدْ بِذلِكَ إِلاّ جَهْل ».
عقل، عطيّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل يك مشقّت است، و هر كس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مىشود، امّا هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود.
37- پاداشِ تلاشگر

« إِنَّ الَّذى يَطْلُبُ مِنْ فَضْل يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ ».
به راستى كسى كه در پى افزايش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره كند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است.
38- به پنج كس اميد نداشته باش

« خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فيهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَىْء مِنَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ فى أُرُومَتِهِ، وَ الكَرَمَ فى طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ فى خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ فى نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ ».
پنج چيز است كه در هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او نداشته باش:1ـ كسى كه در نهادش اعتماد نبينى،2ـ و كسى كه در سرشتش كَرم نيابى،3ـ و كسى كه در آفرينشش استوارى نبينى،4ـ و كسى كه در نفسش نجابت نيابى،5ـ و كسى كه از خدايش ترسناك نباشد.
39- پيروزىِ عفو و گذشت

« مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوً ».
هرگز دو گروه با هم روبه رو نمىشوند، مگر اين كه نصرت و پيروزى با گروهى است كه عفو و بخشش بيشترى داشته باشد.
40- عمل صالح و دوستى آل محمّد

« لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِى الْعِبادَةِ إِتِّكالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(عليهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد(عليهم السلام)لاَِمْرِهِمْ إِتِّكالاً عَلَى الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا يُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ ».
مبادا اعمال نيك را به اتّكاى دوستى آل محمّد(عليهم السلام) رها كنيد، و مبادا دوستى آل محمّد(عليهم السلام) را به اتّكاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از اين دو، به تنهايى پذيرفته نمىشود.


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:19 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

ابراهيم بن عباس مى گويد: من هرگز نديدم حضرت رضا(ع) به كسى ظلم كند يا سخن كسى را قطع نمايد يا حاجت كسى را در صورت قدرت رد كند يا در مجلسى پاهاى خود را دراز كند يا به نشانه بى احترامى نسبت به كسى، تكيه دهد يا بنده‏ هاى خود را ناسزا گويد يا آب دهان خود را بيرون بريزد يا صدايش را به قهقهه بلند كند؛ بلكه خنده آن حضرت تبسّم بود.


وقتى براى آن حضرت سفره مى ‏انداختند، تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتى دربانان و چوپانها را در سر همان سفره مى‏ نشاند. خواب آن حضرت بسيار كم و بيدارى اش زياد بود و بسيارى از شب ها تا به صبح نمى خوابيد.


روزه هاى مستحبى بسيار مى ‏گرفت و هرگز سه روز روزه را در يك ماه ترك نمى‏ كرد و مى‏ فرمود كه آن روزه دهر است و آن روز پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول از دهه دوم هر ماه است. صدقات سرى آن حضرت بسيار بود و اكثرا آنها را در شب‏هاى تار- بدون مهتاب- انجام مى داد. هر كس گمان كند كه مانند آن حضرت را ديده است او را تصديق نكنيد.


ابن ابى عباد، وزير مامون، شيوه زندگى امام(ع) را چنين يادآور شده است:
"حضرت على بن موسى(ع) در تابستان روى حصير مى نشست و فرش او در زمستان نوعى پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مى ‏پوشيد و هنگام رويارويى با مردم، لباس معمولى مى‏ پوشيد تا خودنمايى به زهد، تلقى نشود."


عطر اخلاق امام(ع)، در نسيم شعر شاعران
ابونواس، از اديبان و شعراى معروف عصر امام رضا(ع) است. وى كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبى كه داشت، از ستودن امام(ع) اظهار ناتوانى كرد. ابن طولون مى نويسد،
برخى از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند:
تو در باره شراب، كوه و دشت، موسيقى و ... شعر سروده‏اى، تو را چه شده است كه درباره موضوعى مهم، يعنى شخصيت والاى امام على ‏بن موسى الرضا(ص) تاكنون چيزى نگفته و شعرى نسروده ‏اى؟ با آن كه معاصر امام نيز هستى و او را به خوبى مى شناسى.


ابونواس در پاسخ چنين گفت:
والله ماتركت ذلك الا اعظاما له و ليس يقدر مثلى ان يقول مثله
سوگند به خدا كه بزرگى او مانع اين كار شده است. چگونه كسى چون من، درباره شخصيتى چون او مدح تواند كرد.
آنگاه ابيات زير را سرود:
قيل لى انت اوحد الناس‏طرا فى فنون من الكلام النبيه
لك فى جوهر الكلام بديع يثمر الدر فى يدى مجتبيه

فعلام تركت مدح ابن‏موسى و الخصال التى تجمعن فيه
قلت لا اهتدى لمدح امام كان جبريل خاد ما لابيه


چكيده سخن او چنين است: از من نخواهيد او را بستايم، مرا توان آن نيست تا از كسى كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گويم.قصيده‏اى به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:
 مطهرون نقيات ثيابهم تجرى الصلاة عليهم اينما ذكروا
من لم يكن علوياحين تنسبه فماله فى قديم الدهر مفتخر
فانتم الملا الاعلى و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به‏السور
امامان معصوم، پاكيزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامى از ايشان به ميان آيد، بر آنان درود و تحيت فرستاده خواهد شد.


كسى كه انتسابش به سلاله پاك على(ع) نرسد، در روزگاران داراى مجد و افتخار نيست.به راستى كه شما در جايگاه بلندى قرار داريد و علم كتاب و مضامين سوره‏هاى قرآن نزد شماست.
ابن صباع مالكى درباره حضرتش مى‏نويسد:
 حضرت از مناقبى والا و صفاتى پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمى‏نسب و از نژاد پاك نبوى(ص) است.
بعداز جريان ولايتعهدى، روزى عبدالله‏بن مطرف ‏بن هامان بر مامون وارد شد. حضرت رضا(ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: در باره ابوالحسن على‏بن موسى الرضا(ع) چه مى‏گويى؟

 

عبدالله گفت:
«چه بگويم در باره كسى كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراى وحى دوانيده است. آيا از چنين ذاتى جز مشك هدايت و عنبر تقوا مى‏تواند ظاهر شود؟»


اخلاق امام(ع) در بيان روايات
او بسيار به مستمندان رسيدگى مى ‏كرد. به دادن صدقه به ويژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسيار مبادرت مى ‏كرد. با خدمتگزارانش كنار يك سفره مى‏ نشست و غذا مى‏ خورد.
هيچ فرقى ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمى‏ گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوش‏رو بود. بهترين بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مى ‏ساخت. با فقرا مى ‏نشست. در تشييع جنازه شركت مى‏ جست. خدمتكارى را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمى‏ خواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمى‏ خنديد.


رفع نياز مؤمنان و گره‏ گشايى از ايشان را بر ديگر كارها مقدّم مى‏ داشت. روى حصير مى‏ نشست. قرآن زياد تلاوت مى‏ كرد. با گفتارش دل كسى را نرنجانيد. سخن هيچ كس را ناتمام نمى‏ گذاشت و نمى‏ شكست. هيچ نيازمندى را تا حد امكان رد نكرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمى‏ كرد. در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ گاه تكيه نزد.


همواره ياد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت. به مسافرى كه پول خود را تمام و يا گم‏كرده بود، بدون چشم داشت، هزينه سفر مى‏ داد. در دادن افطارى به روزه‏ داران كوشا بود. به عيادت بيماران مى ‏رفت.

در معابر عمومى، آب دهان خود را نمى ‏انداخت. از ميهمان شخصا پذيرايى مى ‏كرد. هنگامى كه بر جمعى كنار سفره وارد مى ‏شد، اجازه نمى ‏داد تا براى احترام وى از جاى برخيزند. به سخن ديگران كه وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت كامل گوش مى‏ داد.


خويش را به بوى خوش معطر مى‏ كرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ويژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دست‏ها را مى ‏شست و با چيزى خشك نمى ‏كرد، بعد از غذا نيز آنها را مى‏ شست و با حوله‏اى خشك مى‏ كرد.
اگر غذايى از حد نياز زياد مى ‏آمد، آن را هرگز دور نمى‏ ريخت. در حضور ديگران به تنهايى چيزى نمى‏ خورد. بسيار بردبار و شكيبا بود. كارگرى را كه به مبلغ معين اجير مى‏ كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مى‏ كرد. با همگان با رافت و خوشرويى روبرو مى ‏شد. بسيار فروتن بود. به فقرا و بيچارگان بسيار مى‏ بخشيد و آن را براى خود پس انداز مى‏ دانست.
 اين همه كه ياد شد، بى‏گمان خوشه ‏اى از خرمن شخصيت اخلاقى آن امام بزرگ است و نه تمام.


مهمانى و آداب آن
شبى حضرت رضا(ع) مهمانى داشتند كه يك مرتبه چراغ تغييرى كرد- و احتياج به اصلاح داشت- مهمان، دست خود را دراز كرد تا چراغ را درست كند.
حضرت رضا(ع) دست او را كنار زدند و خودشان به اصلاح چراغ پرداختند و فرمودند: «ما قومى هستيم كه مهمانهايمان را به كارى وا نمى‏ داريم» احترام مهمان، بيش از اين است كه به خدمت صاحبخانه بپردازد.


حقوق كارگر
سليمان جعفرى مى‏ گويد:... من با حضرت رضا(ع) وارد منزلشان شديم، حضرت ديدند غلامانشان مشغول گلكارى هستند و كارگر سياه چهره‏اى هم با آنها مشغول كار است.
حضرت فرمود، اين كيست با شما؟ غلامان گفتند او را آورده ‏ايم به ما كمك كند و چيزى هم به او بدهيم.
حضرت فرمود، آيا مزد او را معين كرده ‏ايد؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهيم راضى است.حضرت بسيار خشمگين شدند به طورى كه مى‏ خواستند غلامان خود را با تازيانه ادب كنند، من پيش رفته گفتم، فدايتان شوم چرا ناراحت شديد؟!


حضرت فرمود: آخر من چندين بار آنها را از مانند اين كار منع كرده‏ ام كه به هيچ كس كارى ندهند مگر مزد و اجرت او را تعيين كنند.
- اى سليمان- بدان اگر كارگرى براى تو كارى كرد بدون تعيين اجرت غالبا چنين است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهى باز گمان مى‏ كند. كم داده ‏اى و اگر مزد او را تعيين كردى، اگر همان مقدار هم بدهى ترا سپاسگزار است و اگر يك ذره اضافه كنى آنرا بحساب مى آورد و مى‏ فهمد كه به او زيادى هم داده‏ اى.

 

امام رضا عليه السلام,ولادت امام رضا(ع),اخلاق و کردار امام رضا (ع)

 

تواضع در كمك كردن
يك بار حضرت امام رضا(ع) وارد حمام عمومى شدند. يكى از كسانى كه داخل حمام بود و حضرتش را نمى ‏شناخت از حضرت خواست كه او را دلاكى كند. حضرت با تمام جلالتى كه داشتند شروع كردند به كيسه كشيدن آن شخص.


هنوز چيزى نگذشته بود كه افرادى كه در حمام رفت و آمد داشتند، حضرت را شناختند و به آن شخص معرفى كردند آن مرد شروع كرد به عذرخواهى، ولى حضرت بدون اينكه از كار خودشان دست بردارند، جملاتى براى رفع ناراحتى او فرمودند و همانگونه كه دلاكى مى‏

كردند با كلام نرم و ملايم قلب او را آرامش بخشيدند.


تقوى ملاك برترى
يكى از اهالى بلخ مى‏ گويد: من در سفر حضرت رضا(ص) به خراسان همراه بودم، يك روز وقتى سفره‏اى براى حضرت انداختند آن حضرت تمام خدمتگزاران اعم از سياه و غير سياه را بر سر آن سفره جمع كرد.
من عرض كردم فدايت شوم خوب است براى آنها سفره ديگرى قرار دهيد! حضرت فرمود، آرام باش كه خداى همه ما يكى است، مادر همه ما و پدر همه ما يكى است و پاداش هم به عمل است. هر كس عملش بهتر است نزد خداوند مقرب‏تر است هر چند بنده يا سودانى سياه باشد.


اسراف و تبذير
ياسر خادم مى‏ گويد: روزى غلامان حضرت ميوه‏اى خوردند و آن را به پايان نرسانده به دور انداختند.
حضرت رضا(ع) به آنها فرمود: سبحان الله اگر شما از همين ميوه نيم خورده بى ‏نياز هستيد- بدانيد- افرادى هستند كه به آن محتاج‏اند، آن را به افرادى كه احتياج دارند برسانيد.


حرمت مؤمن
يسع ‏بن حمزه مى‏گويد: من در مجلسى با حضرت رضا(ص) مشغول صحبت بودم و عده زيادى هم براى پرسش از مسائل حلال و حرام جمع شده بودند. كه مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و سلام كرد و عرضه داشت. من دوستى از دوستداران شما و اجداد شما هستم و از حج مى‏ آيم، زاد و توشه‏ ام گم شده اگر ممكن است كمكى بفرمائيد كه من به شهرم برسم كه اين نعمتى است بر من از جانب خداى تعالى، پس چون به شهرم رسيدم آنرا از جانب شما صدقه مى‏ دهم چون من احتياجى به صدقه ندارم.


حضرت فرمود: بنشين، خدا تو را رحمت كند. حضرت رو كردند به مردم و با آنها سخن گفتند تا وقتى كه متفرق شدند و فقط آن مرد و من و سليمان جعفرى و خيثمه باقى مانديم. حضرت فرمود، اجازه مى‏ دهيد من به داخل منزل بروم؟


بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحظاتى آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاى در خارج كردند و فرمودند: كجاست آن مرد خراسانى؟ آن مرد گفت: بله اينجا هستم. حضرت فرمود: اين دويست دينار را بگير و كار خود را انجام بده و به آن متبرك شو و از طرف من هم لازم نيست صدقه دهى، بيرون برو كه من ترا نبينم و تو مرا نبينى. آن مرد خارج شد.


وقتى حضرت آمدند، سليمان گفت فدايت شوم شما كه عطاى وافر و زيادى به اين مرد فرموديد چرا روى نازنين خود را از او پوشانديد؟ حضرت فرمود، تا مبادا ذلت سؤال را در چهره‏ اش ببينم. آيا مگر نشينده ‏اى كه رسول خدا(ص) فرمود: هر كس حسنه و كار نيك خود را مستور بدارد، برابر است با هفتاد حج و هر كس سيئه و كار زشت خود را آشكار كند خوار مى‏شود و هر كس زشتى خود را بپوشاند و عمل خلافش را در پنهان انجام دهد بخشيده خواهد شد؟!


اطعام مساكين
معمربن خلاد مى‏ گويد: وقتى حضرت رضا(ص) مى‏ خواستند غذا بخورند يك كاسه بزرگى را كنار سفره مى‏ گذاشتند و از بهترين غذاها، از هر كدام مقدارى، در آن كاسه مى‏ ريختند و مى ‏فرمودند: آنرا به مساكين بدهند.
سپس اين آيه مباركه را قرائت مى‏فرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آيه 11 - «پس انسان. آن گردنه‏ هاى سخت را نتواند پيمود.» و بعد مى ‏فرمود، چون خداوند مى ‏دانست كه براى هر انسانى، آزاد كردن بنده، مقدور نيست راهى براى رسيدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.


عبادت‏هاى سنگين و ختم قرآن و سجده ‏هاى طولانى
برادر دعبل مى‏ گويد: حضرت رضا(ص) پيراهنى از خز سبز رنگ و انگشترى از عقيق به برادرم «دعبل» عنايت كردند و فرمودند، اى دعبل برو «قم» كه در آنجا فايده خواهى برد، و فرمود: اين پيراهن را محافظت كن.زيرا كه من در اين پيراهن در هزار شب، هر شب هزار ركعت نماز خوانده‏ام و در آن هزار بار قرآن را از ابتدا تا انتها ختم كرده ‏ام.

 


صولى مى‏گويد: از جده‏ام پرسيدند كه درباره رفتار حضرت رضا(ع) سخنى بگويد.
جده من كه زنى بسيار عاقل و سخاوتمند بود گفت: حضرت رضا(ع) كه هميشه نمازش را در اول وقت مى‏ خواند وقتى نماز صبحش تمام مى ‏شد به سجده ميرفت و سر مبارك خود را بر نمى ‏داشت تابالا آمدن آفتاب. و آن حضرت در اين مدت به ذكر خداى تعالى مشغول بود.


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 12:16 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
دوست هركسی عقل اوست و دشمن هر كس نادانی اوست.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر كس اندوه و مشكلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر كـس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى خواهد بود .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
آن كسى كه نفسش را محاسبه كند، سود برده است و آن كسى كه از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
به دیدن یكدیگر روید تا یكدیگر را دوست داشته باشید و دست یكدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر کس به خاطر خداوند برادری به دست آورد، خانه ای در بهشت به دست آورده است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
ایمان پیمان قلبی، تلفظ زبانی و عمل با امضاء جوارح است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
امامت، زمام دین، رشته ی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر کس در مجلس که یاد و اسم ما در آن زنده نگه داشته می شود بنشیند، در آن روزی که دلها می میرد دل او نمی میرد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر کس به خاطر خداوند برادری به دست آورد، خانه ای در بهشت به دست آورده است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
رحمت خدا بر بنده اى را كه امر ما را زنده كند. دانش هاى ما را فرا گيرد و به مردم بياموزد. اگر مردم زيبايى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پيروى مى كردند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
امامت، زمام دین، رشته ی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر که مرا در دیار غربت زیارت کند، روز قیامت من در سه جا به داد او می رسم و از هراس‌ها و سختی‌ها آنها نجاتش می دهم؛ در وقتی که نامه‌های اعمال از راست و چپ پراکنده شوند و در هنگام گذشتن از صراط و در موقع سنجیدن اعمال (میزان)
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
حتماً‌ امربه معروف ونهي ازمنكركنيد، وگرنه اشرارتان برشما مسلط وحاكم مي‌شوند آنگاه خوبانتان هم دعا مي‌كنند، امّا دعايشان مستجاب نمي شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
نیکی به پدر ومادر واجب است ، هرچند مشرک باشند ، ولی درراه معصیتِ آفریدگار، اطاعت از آن دوجایز نیست.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بر تو باد که از پدر فرمانبرداری کنی ، به او نیکی کنی ، دربرابرش فروتنی و کرنش و بزرگداشت و احترام داشته باشی و صدایت را در حضور او پایین بیاوری.
 
امام رضاعلیه السّلام فرمودند:
از ما نیست کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد.
 

 

امام رضاعلیه السّلام فرمودند:
کسی که گره ازکارمؤمنی بگشاید و شادش کند، خداوند هم درروز قیامت، کاربسته‌ او را می‌گشاید.   

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 9:44 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
به‌ راستى‌ كه‌ بدترين‌ مردم‌ كسى‌ است‌ كه‌ يارى‌اش‌ را ( از مردم‌ ) باز دارد وتنها بخورد و زير دستش‌ را بزند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
از نشانه‌هاى‌ دين‌ فهمى‌ ، حلم‌ و علم‌ است‌ ، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حكمت‌است‌ . خاموشى‌ و سكوت‌ ، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر كار خيرى‌ است‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
پيوند خويشاوندى‌ را برقرار كنيد گرچه‌ با جرعه‌ آبى‌ باشد ، و بهترين‌ پيوند خويشاوندى‌ ، خوددارى‌ از آزار خويشاوندان‌ است‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
اطعام‌ و ميهمانى‌ كردن‌ براى‌ ازدواج‌ از سنت‌ است‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
دوست‌ هركس‌ عقل‌ او ، و دشمنش‌ جهل‌ اوست‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
پنهان‌ كننده‌ كار نيك‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشكار كننده‌كار بد سرافكنده‌ است‌، و پنهان‌ كننده‌ كار بد آمرزيده‌ است‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفر علیهما السلام ، مانند زیارت قبر حسین علیه السلام است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
حجّ آرام بخش دل ها است
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
دوست هركس عقل او و دشمنش جهل اوست.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
يارىِ تو به ناتوان ، از بهترينِ صدقه هاست.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
اگر مردم زیبایی‌های سخنان ما را می‌شناختند، بی‌شک از ما پیروی می‌کردند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بهترین مال آن است که آبرو با آن محفوظ ماند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بهترین مال انسان، اندوخته‌های صدقه است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
تواضع آن است که آنچه را که دوست می داری مردم به تو عطا کنند، تو به مردم عطا کنی.
 
امام رضا علیه السّلام از پدر بزرگوارشان روایت فرمودند که امام علی علیه السلام فرموده‌اند:
بوسیله ی استغفار خود را خوشبو کنید، مبادا بوی بد گناهان شما را رسوا کند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
گمان نیکو به خداوند داشته باش زیرا خداوند عز و جل می فرماید: من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باش.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
نيكوترين مردم از نظر ايمان، خوش خلق‌ترين و با لطفترين آنها نسبت به اهل خويش است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
از ما نیست آن كه دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترك گوید.
 
از امام رضا علیه السّلام پرسیدند: حد توكل چیست؟ حضرت فرمودند:
اینكه با وجود خدا از هیچ كس نترسی.
 

 

امام رضا علیه السّلام فرمودند:
مبادا اعمال نیك را به اتكاى دوستى آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رها كنید، مبادا دوستى آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ كدام از ایـن دو ، به تنهایى پذیرفته نمى شود.    

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 9:44 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
توبه‌ كار به‌ منزله‌ كسى‌ است‌ كه‌ گناهى‌ نكرده‌ است‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
صدقه‌ بده‌ هرچند كم‌ باشد زيرا هر كار كوچكى‌ كه‌ صادقانه‌ براى‌ خدا انجام‌شود، بزرگ‌ است‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
با مشروب‌ خوار همنشينى‌ و سلام‌ و عليك‌ نكن‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
احسان‌ و اطعام‌ به‌ مردم‌ ، و دادرسى‌ از ستمديده‌ ، و رسيدگى‌ به‌ حاجتمندان‌از بالاترين‌ صفات‌ پسنديده‌ است‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
از حرص‌ و حسادت‌ بپرهيز كه‌ اين‌ دو، امتهاى‌ گذشته‌ را نابود كرد، و بخيل‌ نباش‌ كه‌ هيچ‌ مؤمن‌ و آزاده‌اى‌ به‌ آفت‌ بخل‌ مبتلا نمى‌شود. بخل‌ مغاير با ايمان‌ است‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
خداوند سه‌ چیز را به‌ سه‌ چیز دیگر مربوط کرده‌ است‌ و به‌ طور جداگانه‌ نمى‌پذیرد. نماز را با زکات‌ ذکر کرده‌ است‌، هر کس‌ نماز بخواند و زکات‌ ندهد، نمازش‌ پذیرفته‌ نیست‌. نیز شکر خود و شکر از والدین‌ را با هم‌ ذکر کرده‌ است‌. از این‌ رو هر کس‌ از والدین‌ خود قدردانى‌ نکند از خدا قدردانى‌ نکرده‌ است‌. نیز در قرآن‌ سفارش‌ به‌ تقوا و سفارش‌ به‌ ارحام‌ در کنار هم‌ آمده‌ است‌. بنابراین‌ اگر کسى‌ به‌ خویشاوندانش‌ رسیدگى‌ و احسان‌ ننماید، با تقوا محسوب‌ نمى‌شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
عُجب‌ درجاتى‌ دارد : يكى‌ اين‌ كه‌ كردار بد بنده‌ در نظرش‌ خوش‌ جلوه‌ كند وآن‌ را خوب‌ بداند و پندارد كار خوبى‌ كرده‌ . يكى‌ اين‌ كه‌ بنده‌اى‌ به‌ خدا ايمان‌ آورد و منت‌ بر خدا نهد با اين‌ كه‌ خدا را به‌ او منت‌ است‌ در اين‌ باره‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هرکس‌ از خود حساب‌ بکشد سود مى‌برد و هرکس‌ از خود غافل‌ شود زیان‌مى‌بیند ، و هرکس‌ ( از آینده‌اش‌ ) بیم‌ داشته‌ باشد به‌ ایمنى‌ دست‌ مى‌یابد ، و هرکس‌ از حوادث‌ دنیا عبرت‌ بگیرد بینش‌ پیدا مى‌کند ، و هرکس‌ بینش‌ پیدا کند مسائل‌ را مى‌فهمد و هرکس‌ مسائل‌ را بفهمد عالم‌ است‌ .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
ايمان‌ انجام‌ واجبات‌ و دورى‌ از محرمات‌ است‌ ، ايمان‌ عقيده‌ به‌ دل‌ واقرار به‌ زبان‌ و كردار با اعضاء تن‌ است‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
با نعمتها خوش‌ همسايه‌ باشيد، كه‌ گريز پايند، و از مردمى‌ دور نشوند كه‌ باز آيند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هيچ‌ بنده‌ به‌ حقيقت‌ كمال‌ ايمان‌ نرسد تا سه‌ خصلتش‌ باشد : بينايى‌ در دين‌ ، و اندازه‌دارى‌ در معيشت‌ ، و صبر بر بلاها.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
كسى‌ كه‌ نعمت‌ دارد بايد كه‌ بر عيالش‌ در هزينه‌ وسعت‌ بخشد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
عقل‌ ، عطيه‌ و بخششى‌ است‌ از جانب‌ خدا و ادب‌ داشتن‌، تحمل‌ يك‌ مشقت‌است‌ و هر كس‌ با زحمت‌ ادب‌ را نگهدارد، قادر بر آن‌ مى‌شود، اما هر كه‌ به‌ زحمت‌ بخواهد عقل‌ را به‌ دست‌ آورد جز بر جهل‌ او افزوده‌ نمى‌شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
با سلطان‌ و زمامدار با ترس‌ و احتياط همراهى‌ كن‌ و با دوست‌ با تواضع‌ ،و با دشمن‌ با احتياط ، و با مردم‌ با روى‌ خوش‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
آدمى‌ نمى‌تواند از گردابهاى‌ گرفتارى‌ با پيمان‌شكنى‌ رهايى‌ يابد و ازچنگال‌ عقوبت‌ رهايى‌ ندارد كسى‌ كه‌ با حيله‌ به‌ ستمگرى‌ مى‌پردازد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بر شما باد به‌ ميانه‌روى‌ در فقر و ثروت‌ ، و نيكى‌ كردن‌ چه‌ كم‌ و چه‌ زياد ،زيرا خداوند متعال‌ در روز قيامت‌ يك‌ نصفه‌ خرما را چنان‌ بزرگ‌ نمايد كه‌ مانند كوه‌ احد باشد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بعد از انجام‌ واجبات‌، كارى‌ بهتر از ايجاد خوشحالى‌ براى‌ مؤمن‌ ، نزدخداوند بزرگ‌ نيست‌.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
کسى‌ که‌ فقیر مسلمانى‌ را ملاقات‌ نماید و بر خلاف‌ سلام‌ کردنش‌ بر اغنیا بر او سلام‌ کند، در روز قیامت‌ در حالى‌ خدا را ملاقات‌ نماید که‌ بر او خشمگین‌ باشد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
به‌ خداوند خوشبين‌ باش‌ ، زيرا هركه‌ به‌ خدا خوشبين‌ باشد ، خدا با گمان‌خوش‌ او همراه‌ است‌.
 

 

امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بخيل‌ را آسايشى‌ نيست‌ ، و حسود را خوشى‌ و لذتى‌ نيست‌ و دروغگو را مروت‌ و مردانگى‌ نيست‌ .    

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 9:43 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
زیاد خوردن گوشت حیوانات وحشى (حلال گوشت) و گاو باعث تغییر (به هم ریختگى) عقل و سرگردانى فهم و کندذهنى و فراموشى مى شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر كس مى خواهد مثانه اش به بيمارى اى مبتلا نشود، ادرار خود را نگه ندارد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
چون گرسنه شدى بخور، چون تشنه شدى بنوش، چون ادرار بر تو فشار آورد، ادرار كن، جز از سر نياز، با همسرت نزديكى مكن و چون احساس خواب آلودگى كردى، بخواب، كه اينها مايه تن درستى است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
خداوند تبارك و تعالى هيچ خوردنى و نوشيدنى را حلال نكرده است مگر آن كه در آن سود و صلاحى بوده و هيچ خوردنى و نوشيدنى را حرام ننموده، مگر آن كه در آ ن زيان و نابودى و فسادى بوده است، پس هر چيز سودمندى نيرو بخش جسم، كه باعث تقويت بدن است حلال شده است و هر چيزى كه قواى جسمانى را از بين ببرد و يا موجب مرگ شود حرام است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد.
 
امام رضا عليه السلام فرمودند:
سخاوتمند، از غذاى مردم مى خورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما بخيل از غذاى مردم نمى خورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
مردى، امير المؤمنين عليه السلام را به ميهمانى دعوت كرد . حضرت فرمودند : مى پذيرم به شرط اين كه سه قول به من بدهى . عرض كرد : چه قولى اى امير المؤمنين؟ فرمودند : از بيرون چيزى براى من تهيه نكنى ، حاضرى خانه ات را از من دريغ ننمايى و به زن و فرزندنت زور نگويى . عرض كرد : قبول مى كنم اى امير المؤمنين . پس على بن ابى طالب عليه السلام دعوت را پذيرفتند .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
فلسفه خطبه نماز جمعه اين است كه: چون جمعه، روز حضور عامه مردم است، حاكم وسيله اى براى پند و اندرز آنان داشته باشد و مردم را به طاعت تشويق كند و از معصيت بر حذر دارد و از تصميم خود درباره مصالح دين و دنيايشان آگاه سازد و از آنچه از گوشه و كنار مى رسد و حوادثى كه در آنها براى مردم سود و زيانى هست خبردار كند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
خوردن آب سرد بعد از چيزهاى گرم و شيرينى، دندان ها را از بين مى برد ... هر كس مى خواهد دندان هايش فاسد نشود، شيرينى نَخورد، مگر پس از خوردن لقمه اى نان.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
مسواك زدن، نور چشم و رشد مو را زياد و آبريزش چشم را برطرف مى كند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
سرمه سياه بِكشيد، چرا كه ديده را جلا مى دهد، مژه ها را مى روياند، دهان را خوشبو مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
معناى گفته كسى كه بسم اللّه مى گويد، يعنى نشانى از نشانه هاى خداوند را بر خود مى گذارم و آن عبادت است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بسم اللّه الرحمن الرحيم، به اسم اعظم نزديك تر است از سياهى چشم به سفيدى اش.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
جمعه روز اجتماع عموم مردم است. خداوند خواست تا امام از رهگذر خطبه نماز جمعه، آنان را موعظه كند و به اطاعت تشويقشان نمايد و از معصيت و ارتكاب آن بر حذرشان دارد و آنان را بر آنچه در جهت مصلحت دين و دنياى خويش اراده كرده اند موفّق سازد و از زيان هايى كه ديده اند و حالاتى كه براى آنان زيان آور يا سودآور است، با خبر كند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: صدايى است كه دوست دارم آن را بشنوم و در اجابت دعاى منافق عجله مى كند و مى گويد: صدايى است كه از شنيدنش بدم مى آيد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
هر كس حريم خدا را حفظ كند، حرمتش حفظ مى شود و هر كس خدا را اطاعت كند، اطاعت مى شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
به خداوند خوش گمان باش، زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى كنم.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كند كه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
شخصى از امام كاظم صلى الله عليه و آله درخواست نمود كه در كلامى كوتاه، چيزى به او بياموزد كه با آن خير دنيا و آخرت را به دست آورد. حضرت فرمودند: خشمگين مشو.
 

 

امام رضا علیه السّلام فرمودند:
مردى نزد سرور ما رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.    

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 9:40 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
کسی که دنبال روزی می‌رود تا آبروی خود و خانواده‌اش را حفظ کند، اجر و پاداشش از رزمنده‌ای که در راه خدا جنگ می‌کند بیشتر است (عرق کارگر معادل خون شهید است.)
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
خوردن گوشت ناپخته ، در شكم ، كِرم ايجاد مى كند .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
پشت سر آدم فاجر نماز نخوان ، اقتدا فقط بر شخص اهل ولایت اهل بیت عصمت و طهارت جایز است .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
فضیلت نماز جماعت بر نماز فرادی هر یک رکعت برابر دو هزار رکعت است .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
نماز جماعت قرار داده شده است ، تا اخلاص و یگانگی و اسلام و عبادت برای خداوند آشکار، باز و ظاهرباشد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
شخص اذان گو چه نشسته باشد و چه سواره اذان می گوید.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
همانا امر شده است به وضو، تا آن که بنده پاک باشد، به هنگامی که می ایستددر مقابل خداوند جبار و همچنین وقت مناجات نمودن .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
(نماز) مطالبه وصال و تقرب بنده به سوی خداوند است .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
آغاز بندگي خدا، شناخت اوست.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
همانا، نماز، بهترین عبادت برای خداست .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
همانا خداوند عز و جل در شبانه روز هفده ركعت نماز بر مردم واجب كرده است كسى كه آن را به جا آورد خداوند غير از نماز از او سؤ ال نمى كند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
امامت، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. رهبری، پایه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
فراوان كُندُر بخوريد، آن را در دهان نگه داريد و بِجَويد. براى من ، جويدن آن ، دوست داشتنى تر است؛ بلغمِ معده را مى زدايد و آن را تميز مى كند، عقل را استحكام مى بخشد و غذا را مى گوارَد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
بايد از اين بپرهيزى كه . . . تخم مرغ و ماهى را هم زمان در معده گِرد آورى؛ چون هر گاه اين دو با يكديگر گِرد آيند، قولنج، باد بواسير و دندان درد به وجود مى آورند .
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
ما اهل بيت، وعده هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى كنيم، چنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى كردند.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
در شگفتم از كسى كه بندگان را با ثروت خويش مى خرد تا رهايشان كند، چگونه با خوش اخلاقىِ خويش آزادگان را نمى خرد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
زياد خوردن تخم مرغ و معتاد شدن به آن، بيمارى ورم طحال مى آورد و ايجاد كننده بادهايى در سرِ معده است و زياد خوردن تخم مرغ آب پز، نفَس تنگى و نفَس بريدگى مى آورد.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
همبسترى در حال حيض باعث جذام فرزند مى شود. همبسترى اى كه در پى آن دفع مَنى و ادرار نباشد باعث سنگ كليه و مثانه مى شود.
 
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
جماع پى درپى بدون غسل باعث جنون فرزند مى شود. زياد خوردن تخم مرغ و استمرار بر آن، باعث بيمارى طحال و گاز معده مى شود.
 

 

امام رضا علیه السّلام فرمودند:
انباشته كردن شكم از تخم مرغ آب پز باعث گرفتگى قلب و تنگى نفس مى شود.   

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 بهمن 1393برچسب:امام شناسیـ, | 9:39 | نویسنده : خـــــــــــادم الـرضـــا |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آریان بی سی